صورت، باید دلیل عقل یا درستی نقل را با دقت مورد توجه قرار دهیم و در صورت کفایت دلایل، اعمال قاعده را در موارد معین، بدون وجود جایگزین، بپذیریم. در غیر این صورت، لازم است در باره موضوع به دلایل زبانشناختی، اکتفا کنیم و اگر روابط الفاظ به لحاظ بلاغی نیز اقتضا کرد، با وجود همه قراین لفظی، برخلاف ظاهر، مخاطب آیه را شخص یا اشخاص دیگری در نظر بگیریم.
در ادامه، منابع اولیه و قابل اتکای روایت و نیز اسناد و دلالت هریک مورد بررسی قرار گرفته است.
دو روایت الکافی
مهمترین مستندات این قاعده، دو روایتی است که به صورت متوالی در کتاب الکافی آمده است. اگر چه این روایات پیش از الکافی، در تفسیر علی ابن ابراهیم، تفسیر العیاشی، و دو کتاب شیخ صدوق نیز طرح شده، اما به دلیل اهمیت الکافی، این دو روایت مهمتر ارزیابی میشوند.
متن روایت اول _ که در کتاب فضل القرآن الکافی آمده _ به این شرح است:
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَي، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ بُكَيْرٍ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللهِ علیه السلام قَالَ: نَزَلَ الْقُرْآنُ بِإِيَّاكِ أَعْنِي وَ اسْمَعِي يَا جَارَةُ.
روایت اول، تصریح میکند که نزول قرآن به طور عام، بر مبنای قاعده ایاک اعنی است. به طور طبیعی این دیدگاه، در حوزه پرسش محوری مقاله قرار نمیگیرد؛ زیرا میتوان مفهوم روایت را ناظر بر فرازمانی بودن متن قرآن کریم دانست؛ به این معنی که تمامی حوادث، خطابها، شأن نزولها، قصهها، بیمها و امیدها و آموزههای موجود در متن این کتاب، کاملاً تعمیم پذیر است و به زمان نزول اختصاص ندارد. در حقیقت، مخاطب قرآن هر کسی است که در هر زمان و مکانی به مطالعه آیات آن مینشیند. این تعبیر در خود قرآن نیز موجود است و روایات هم بر آن تأکید دارند. به طور کلی میتوان این مطلب را اجماعی میان مسلمانان به حساب آورد؛ حتی گروه انگشت شماری هم که احکام آیات را تنها در خصوص سبب نزول معتبر میشمارند، با راهکارهای دیگری راه را بر جاودانه بودن متن قرآن گشودهاند و این نزاع را به نزاعی لفظی تنزل دادهاند.۱
از آنجا که این روایت بر مطلب واضحی (جهان شمولی و زمان شمولی قرآن
1.. الاتقان فی علوم القرآن، ج۱، ص۸۹-۹۰.