کریم) دلالت میکند و محل بحث نیست، نیازی به بررسی سندی آن در این مقاله
وجود ندارد؛ هر چند مرحوم مجلسی در شرح خود بر الکافی این روایت را مجهول ارزیابی کرده است.۱
حدیث دوم، بدون فاصله، به دنبال حدیث پیشین قرار گرفته و حتی ممکن است در نگاه اول، این تلقی را ایجاد کند که هر دو سند واحدی دارند و در عالم خارج هم در یک زمان و یک مکان ایراد شدهاند. متن حدیث از این قرار است:
وَ فِي رِوَايَةٍ أُخْرَي، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللهِ علیه السلام قَالَ: مَعْنَاهُ مَا عَاتَبَ اللهُ _ عَزَّ وَ جَلَّ _ بِهِ عَلَي نَبِيِّهِ صلی الله علیه و آله ، فَهُوَ يَعْنِي بِهِ مَا قَدْ مَضَي فِي الْقُرْآنِ مِثْلُ قَوْلِهِ وَ لَوْ لا أَنْ ثَبَّتْناكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئاً قَلِيلًا عَنَي بِذَلِكَ غَيْرَهُ۲.
روایت در مقام تبیین حدیث پیشین ایراد شده است؛ به این صورت که نخست، تلقی عمومیت روایت اول رفع شده و ایاک اعنی بودن قرآن در آیات عتاب منحصر گردیده و دوم، مصادیقی از آیات عتاب در متن روایت ارائه شده است.
اهمیت این روایت نیز در همین نکته نهفته است؛ یعنی در صورت پذیرش این حدیث، روایت اول نیز تخصیص میخورد و به موضوع آیات عتاب محدود میشود. از طرف دیگر، مفسرانی را که معتقد به حجیت قول اهل بیت علیهم السلام هستند، ملزم به تعمیم این قاعده بر همه آیات عتاب، به خصوص آیات مورد اشاره روایت میکند. باید دید که آیا این روایت قابل پذیرش هست یا خیر؟
از نظر عبارات و ترکیبات با متن آشفته و بی انسجامی رو به رو هستیم؛ جملاتی از قبیل «معناه»، «یعنی به» و «عنی بذلک» دارای معانی مشابهی هستند و با توجه به ضمایر غایب به کار رفته در آنها این ابهام را ایجاد میکنند که آیا امام علیه السلام در مقام شرح حدیث خویش برآمدهاند، یا این که راوی حدیث یا حتی شاید خود مؤلف تلاش داشته با تکیه بر روایت دیگری تخصیص خوردن روایت اول را یادآور شود؟
یک امکان در خوانش متن این است که از ابتدای عبارت «یعنی» تا پایان «قلیلاً» را جملهای معترضه بدانیم که توسط راوی یا خود کلینی جهت توضیح بیشتر، به روایت اضافه شده است. مجلسی در شرح کوتاه خود بر این حدیث، ضمن اشاره به این امکان، احتمال دیگری را مطرح میکند و آن را «اظهر» میشمارد؛ به این ترتیب که کل عبارت از
1.. مرآة العقول، ج۱۲، ص۵۲۰.
2.. اصول الکافی، ج۲، ص۶۳۲.