است. دليل بر اين كلام، آن است كه مىگويند آيه: «فاصدع بما تؤمر» (حجر (15) / 94) زمينه علنىكردن دعوت بود و بىترديد، انذار خاندان قبل از آن بوده است.
سوم: وجود حمزهـ اگرچه در آن زمان اسلام آورده باشدـ مانند وجود ابوطالب ميان آنها بود؛ پس شايد به عقيده آنها، آن دو تن در اين فراخوان مورد نظر نبودهاند به خصوص زمانى كه فهميدهاند ادامه عمرشان بعد از وفات پيامبر، دورترين احتمال است. سنّ حمزه به عقيده آنها به اندازه سنّ پيامبر است؛ ولى به عقيده ما، حمزه بيش از بيست سال بزرگتر از پيامبر بوده است؛ چرا كه او از عبداللّه پدر پيامبرـ كه كوچكترين فرزند عبدالمطّلب بودـ نيز بزرگتر بود. در مورد عبّاس نيز چنين گفته مىشود. ابوطالب نيز پيرمردى سالخورده بود كه احتمال باقىماندن او پس از پيامبر، منتفى بود. پس معنى ندارد كه يكى از آنها خود را به عنوان جانشين پس از پيامبر، مقدّم دارد يا دستكم در آن زمان به اين مطلب بينديشد.
اين مقدار كلام براى پاسخگويى به ابنتيميّه كافى است. (68: ج 3، ص 70)
2. بررسى كلام واسطى
بياضى عاملى در كتاب خود (الصراط المستقيم)، مطالبى از واسطى ۱ در تشكيك نسبت به اين حديث آورده و به آنها پاسخ گفته است كه نقل كلام او [ همراه با برخى توضيحات از نگارنده] در اينجا مناسبت دارد. (26: ج 1، ص 327 به بعد)
2ـ1ـ1) مورد امر در آيه چيست؟
واسطى گويد: پيامبر صلى الله عليه و آله وسلمدر اين آيه به انذار نزديكان امر شده است نه به جستوجوى كسى كه وزارت او را بپذيرد؛ پس چگونه يك تن را از ميان آنان اختصاص دهد؟
1.احتمالاً مراد، ابوعبداللّه محمّدبن زيد واسطى، شاگرد ابوعلى جبائى، متوفّى ۳۰۶ باشد.