ديگرى بگويد: «به من يك دينار (طلا) بده، چون استادم از تو يك فلس (مبلغ مختصر) خواست و به او نداده بودى!»
2ـ 2ـ 2) پاسخ
بياضى پاسخ مىدهد: پيامبر از روى هواى نفس سخن نمىگويد. وى آن كلمات و حركات را به وحى الاهى ادا كرد. بين انذار آنها و تعيين خليفه براى ايشان منافاتى نيست؛ امّا آنچه گفته: «فاسمعوا و أطيعوا»، برخورد آنها مختلف بود. اگر در اين اختلاف، كسى منازعه كند، به او مىگوييم: اصل روايت وارد در مورد او را انكار كردهاى؛ امّا معارضه كلام پيامبر صلى الله عليه و آله وسلمبا مَثَل، گناهى است كه گويندهاش بايد پاسخ گويد. خداى تعالى مىفرمايد: «للذّين لايؤمنون بالآخرة مثل السوء»
2ـ 3ـ 1) مرسل بودن برخى روايات يوم الدار
واسطى گويد: صاحب معالم [ =فرّاء] گفته كه روايتى كه وصايت على عليه السلام در آن يادشده، مرسل است و بحث انذار مطابق آيه در آن نيست، پس مخالف آيه است. از سوى ديگر، سه روايت مسند كه به آيه اشاره دارد، بحث وصايت را ندارد. پس معارض آن است.
2ـ 3ـ 2) پاسخ
بياضى پاسخ مىدهد: در علم اصول، قبول زيادت، ثابت و روشن است. نيز اگر از يك طريق به خبر مسند آگاه شديم، عمل به همان مضمون بر اساس حديث مرسل نيز جايز است؛ مانند مراسيلِ «ابنمسيّب» (در نظر اهل تسنّن). در صحيح بخارى نيز احاديث مرسل آمده است.
امّا اين نكته كه در برخى روايات، از انذار ياد نشده، به معناى عدم مطابقت با آيه نيست؛ پس با روايات ذيل آيه تعارض ندارد. شگفتا كه واسطى به خاطر شبههافكنى كلام دانشمندان خودشان را تضعيف مىكند؛ در حالى كه ما كلام