هيچيك از آنها به جز على عليه السلام نداى او را پاسخ نمىگويند. مؤيّد اين نكته، گزارش ابنطاووس است كه در گفتار پيشين، بند 1ـ 6ـ 1 نقل شد. بر اساس اين گزارش، پيامبر مىفرمايد: «خداوند نام جانشين مرا به من خبر داده؛ ولى به من امر فرموده است كه شما را فرا خوانم تا پس از اين بر ديگران حجّت باشد.» (68: ج 3، ص 67)
سوم: به گفته همان علّامه محقق، احتمال دارد كه كلام، خطاب به يكى از آنها به عنوان بدل باشد؛ لذا فرمود: «كداميك از شما وزير من مىشود؟» پس نخستين فرد پاسخگو، شايسته وعده پيامبر صلى الله عليه و آله وسلماست. پاسخگويى افراد متعدّد، بعيد است و احتمال آن عرفا مورد توجّه قرار نمىگيرد؛ خصوصا اينكه آنچه ضرر مىزند، تقارن در پاسخگويى است. و اين بعيدتر است، به ويژه با علم پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم به اين مطلب كه فقط يك تن از آن جمع، پاسخ مثبت خواهد گفت. (68: ج 3، ص 68)
چهارم: برخى از دانشمندان گفتهاند: بعيد است كه مراد از وزارت، همكارى كلّى با پيامبر باشد؛ زيرا تمام مسلمانانـ با اختلاف مراتب خودـ با پيامبر هميارى كردند. پس مراد از وزارت، هميارى در تمام امور و احوال است. اين هميارى كامل در دين، به بالاترين درجات ايمان و علم و برترى روحى نياز دارد؛ يعنى همان درجه عصمت كه مىرساند تنها اين شخص، براى امامت شايستگى دارد نه ديگران كه به ظلم ـ يعنى گناهـ آلودهاند چنان كه خداى تعالى فرمود: «لا ينال عهدي الظالمين» (بقره(2) / 124) و اين شخص، كسى جز على عليه السلام نيست.
به علاوه، امامت على عليه السلام را خداوند متعال قرار داده نه پيامبر، تا بتوان امامت را مترتّب دانست بر وزارتى كه در پىِ آن است و به آن ترغيب مىكند؛ علاوه بر علم پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم به اين نكته كه كسى جز على عليه السلام آن ندا را پاسخ نمىگويد. پس آنچه در يوم الانذار روى داد، براى اتمام حجّت و قطع عذرها بود. بدينروى، كلام مرحوم مظفّر، صحيحتر است. (68: ج 3، ص 68)
نگارنده مىافزايد: در تأييد اين نكته كه وزارت در تمام شئون است نه هميارى به معنى كلّى، مىتوان به بعضى از گزارشهاى اين حديث استناد كرد كه صراحت دارد: «خداوند هيچ پيامبرى مبعوث نكرد، مگر آنكه براى او از خاندانش، برادر و وزير و