2ـ 12ـ 2) پاسخ
بياضى پاسخ مىدهد: وى ابتدا بيعت نكرده بود؛ پس مىتواند بيعت او در زمانهاى بعد، از روى تقيّه باشد.
2ـ 13ـ 1) جلب سود شخصى!
واسطى گويد: روايت استخلاف فقط از على [ عليه السلام ] نقل شده است. [و اين به نفع خود اوست]. پس او متّهم [به جلب منفعت شخصى] است! ۱
2ـ 13ـ 2) پاسخ
بياضى پاسخ مىدهد: اين حديث در منابع شما، از ابنحنبل، براءبن عازب و ديگران روايت شده است. به علاوه، روايت است نه شهادت و پس از ثبوت عدالت براى يك فرد، كسى بين دو روايت فرق نمىنهد كه يكى به نفع خود راوى باشد و ديگرى به نفع ديگرى. علاوه بر اينكه بر اساس آيه تطهير و مدارك ديگر، عدالت [ بلكه بالاتر از آن: عصمت] براى على عليه السلام ثابت است. در كتاب جامعالاصول و كتابهاى ديگرشان، به طرق خودشان، از پيامبر صلى الله عليه و آله وسلمروايت كردهاند كه فرمود: «عليٌ مع الحقّ و الحقّ معه.» از سوى ديگر، عايشه نيز به صحّت حديثى گواهى داد كه آن را وسيله خلافت پدرش قرار دادند.
نگارنده مىافزايد: بياضى در اينجا بسيار مجمل سخن گفته و چند نكته را بيان داشته است:
يكم: اين كلام روايت است و شهادت نيست تا كسى بگويد: نقل او براى نفع شخصى خودش مقبول نيست. روايت حضرت على عليه السلام در مورد آنچه براى ديگران است، حجّيّت دارد. پس در مورد مطلبى كه اجماع بر آن است نيز حجّيت خواهد
1.واسطى در اينجا، از كلام ابوبكر و عمر اقتباس كرده كه شهادت اميرالمؤمنين عليه السلام را در قضيّه فدك، به بهانه جلب منفعت شخصى، رد كردند و حضرتش در برابر، آيه «إنّما يريد اللّه ليذهب عنكم الرّجس» را خواند كه بر اساس نظر دانشمندان حديث و سيره و تفسير، بر عصمت على عليه السلام دلالت دارد.