در نتيجه، روشن شد كه خداى تعالى در اين آيات، از مقامى سخن گفته است كه اختصاص به اولياى او دارد و انكار آن موجب كفر و گمراهى مىگردد. اين مقام همان مقام سلطنت و امر و نهى است كه خداوند از آن به «ملك عظيم» تعبير كرده است. به دليل عظمت اين مقام، عدّهاى به آن حسادت ورزيده و در مقابل آن تسليم نشده و راه كفر و ضلالت را در پيش گرفتهاند.
7. حسادت، خاستگاه مقابله با مقام امامت و ولايت
تكبّر، غرور و خودبرتربينى، از عواملى است كه گاهى سبب عدم تسليم انسان در مقابل حقيقت مىگردد تا آنجا كه برخى، حتّى در مقابل خداى تعالى سينه سپر مىكنند و مالكيت و سلطنت او را نمىپذيرند. اينان در حالى كه مىدانند عبد ذليل و مملوك فقيرى بيش نيستند، خود را در قبال معبود و مالك خويش ذىحق مىدانند؛ در نتيجه، در مقابل امر مولا سر تسليم فرود نمىآورند.
يكى از حقوق اصلى و اساسى مالك حقيقى، مولويّت و حقّ امر و نهى است كه اين حق قابل تفويض به ديگرى نيز مىباشد. بر همين اساس، خداى تعالى از بدأ خلقت همواره عدّهاى را از ميان مخلوقات خويش برگزيده و به ايشان حقّ امر و نهى اعطا كرده است و ديگران ملزم به اطاعت از اوامر و نواهى او شدهاند؛ (آل عمران (3) / 33 و 32؛ نساء (4) / 59؛ مائده، 55 و 92؛ انفال (8) / 20؛ نور (24) / 54) امّا از آنجا كه اين موهبت الاهى، فضيلت و ارزش بسيار بالايى دارد، همواره حسادت عدّهاى افراد پست را برانگيخته و آنها را به مبارزه با خدا واداشته است. بازگويى چند نمونه بارز در اين مورد، مطلب را روشنتر مىسازد.
7ـ 1) حسادت نسبت به حضرت آدم عليه السلام
تمرّد شيطان از دستور الاهى در سجده به حضرت آدم عليه السلام در قرآن ياد شده است. (بقره (2) / 30 ـ 34) عبادت شيطان در ظاهر بىنظير بود؛ امّا همين كه خداى تعالى از ميان مخلوقات خويش، فردى را به عنوان خليفه خود معرّفى كرد،