يهودى سخن را آغاز مىكند و از معتزلى ۱
دليل صحّت نبوّت نبى صلى الله عليه و آله وسلم را مىپرسد.
معتزلى:
دليل بر نبوّت پيامبر، اينكه خداوند تعالى او را شناساند، با معجزات خارقالعادهاى كه به دست حضرتش آشكار ساخت و به سبب همين معجزات، صداقت او را نشان داد؛ معجزاتى همچون تسبيح سنگريزه در كف دستش، جارىشدن آب از بين انگشتانش، دلتنگىِ شاخه درخت براى او و آمدن درخت و ايستادنش در نزد او. هريك از اينها در اثبات نبوّت حضرتش كافى است.
يهودى به معتزلى:
از كجا صحّت اين معجزات براى تو ثابت شده است؟
معتزلى به يهودى:
به دليل اينكه همه مسلمانان بدون استثنا، اين معجزات را نقل كردهاند. برخى از اين ناقلان ويژگيهايى همچون: فراوانى تعداد، عدم آشنايى با يكديگر و محال بودن همداستانى در دروغسازى به سود و ضرر همديگر، دارند كه با وجود اينها هيچ عذرى در پذيرش نقلشان بر جاى نمىماند. همه اينان به صورت متواتر، از گذشتگان خود و آنان از پيشينان خود نقل كردند، تا برسد به نقل كسانى كه معاصر با پيامبر صلى الله عليه و آله وسلمبودند. اينان اين معجزات خارقالعاده را ديدند و نسلهاى بعد از خود را به آن معجزات آگاه كردند. پس تصديق آنان بر ما واجب است؛ چرا كه دروغ، از مثل اينان محال است.
شيعى خطاب به معتزلى:
خداوند رحمت كند كسى را كه انصاف نشان دهد و حقّى را كه بر دشمنش واجب مىداند، بر خودش نيز واجب شمارد. بدان ـ رحمت خدا بر تو باد ـ كه حجّت و دليلى كه بر يهودى آوردى، همان دليل ما بر توست. پس اگر دليل تو صحيح است، به همه آن مطالبى كه پىآمدِ آن دليل است، پاى بند باش و اگر باطل باشد، چيزى در دست تو باقى نمىماند.
1.در مورد معتزله، بنگريد: ۱۰: ص ۳۳۲.