ترجمه رساله الابانه - صفحه 155

معتزلى:
چرا چنين مى‏گويى؟
شيعى به معتزلى:
تو پيوسته از ما گروه شيعه مى‏شنوى كه مى‏گوييم:
اميرالمؤمنين عليه ‏السلام امام مفترض الطاعه بعد از رسول خداست و بر اين امامت، نصّ جلىّ وارد شده كه خداوند تعالى آن را آشكار ساخته است؛ مانند اين سخنان رسول خدا صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله ‏وسلم كه در يوم‏الدار فرمود:
«أيُّكُمْ يُبايِعْني عَلى هذا الْأمْر يَكُنْ أخي و وزيري و خَليفتي مِنْ بَعْدي: هر كدام از شما كه با من بيعت كند در اين امر، برادر، وزير و خليفه بعد از من مى‏باشد.» (1: ج 2، ص 807 ـ 808؛ 10: ص 335) و فرمود: «سلّموا على عَليّ بإمرة المؤمنين: بر على عليه ‏السلام به عنوان «اميرالمؤمنين» سلام كنيد.» و نيز ـ اشاره به على عليه ‏السلام ـ فرمود: «هذا خَليفتي فيكُمْ مِنْ بَعْدي فَاسْمَعُوا لَه و أطيعُوا: اين خليفه من در بين شما بعد از من است؛ پس سخن او را بشنويد و از او اطاعت كنيد.»
هر يك از اين نصوص در اثبات امامت اميرالمؤمنين عليه ‏السلام كافى است. دليل ما بر صحّت اين نصوص، عينا همان دليل توست كه بيان كردى و آن اينكه: ما گروه شيعه در سراسر زمين گسترده شده‏ايم، تا آنجا كه برخى از ما ويژگيهايى داريم كه راه هرگونه عذر در خبرهاى ما بسته مى‏شود؛ به دليل كثرت ما و نيز شناخت متقابلى كه از هم داريم و اينكه هرگونه سازش و تبانى، از ما و بر ما محال است. همه ما به اتّفاق، نصوص امامت را به نقل متواتر از گذشتگانمان و آنها از پيشينيان خود از متقدّمين اسلافمان روايت كرديم تا آنجا كه به نسل معاصران رسول مى‏رسد. آنان اين نصوص جلى را از پيامبر صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله ‏وسلمشنيدند و براى ما نقل كردند. پس تصديق ما بر تو واجب است؛ چرا كه به صورت معمول، دروغ بر او بر مانند ما جارى نمى‏شود و اين عين همان سخن و حجّت توست كه آن را [ در برابر يهودى] بيان كردى.
معتزلى به شيعى:
آنچه ذكر كردم، براى تو صحيح نيست؛ چرا كه ما همگى در اقرار به نبوّت و تمسّك به شريعت اتّفاق نظر داريم. گذشتگان ما در زمانى كه نصّ بر امامت را در حقّ امام خود ذكر كردى، در قيد حيات بوده‏اند؛ در حالى كه ديندار و امانتدار و

صفحه از 180