ترجمه رساله الابانه - صفحه 156

مطيع خدا و رسولش بودند. و اگر ادّعايت حق مى‏بود، نقل آن فقط به پيشينيان شما اختصاص نداشت و همه با اقرار و اذعان، تسليم آن شده، به اتّفاق آن را براى ما نقل مى‏كردند؛ همچنان كه در موضوع معجزات پيامبر صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله ‏وسلمبراى ما نقل كردند. امّا مى‏بينيم [ نقل نصّ] فقط به شما اختصاص دارد نه به ما. از همين‏جا، بطلان ادّعاى شما و فساد گفتارتان را مى‏يابيم و اين دليل از دست تو خارج مى‏شود.
شيعى خواست جواب دهد كه يهودى در كلام بر او سبقت گرفت و به معتزلى گفت:
به من خبر بده ـ خدا تو را عزيز بداردـ آيا دقّت كردى كه در آنچه گفتى، نكته‏اى است كه به نفع ما و به زيان توست و در موضوع نبوّت، تو را ملزم مى‏كند يا دقّت نكردى؟
معتزلى به يهودى:
چه چيزى به من برمى‏گردد و مرا ملزم مى‏كند؟
يهودى به معتزلى:
به مانند آنچه شيعى را مورد خطاب قرار دادى، تو را مخاطب قرار مى‏دهم و مى‏گويم: آنچه من ذكر كردم، براى تو صحيح نيست؛ چرا كه ما گروه يهود، با مسلمانان در اقرار به خدا و اعتقاد به توحيد و اقرار به نبوّت حضرت موسى عليه ‏السلام اتّفاق نظر داريم. گذشتگان ما، در زمانى كه به نظر شما، معجزات پيشواى شما روى داده، در قيد حيات بوده‏اند؛ در حالى كه ديندار و امانتدار و مطيع خدا و پيامبرش موسى عليه ‏السلام بوده‏اند. پس اگر معجزات مورد ادّعاى تو، حق مى‏بود، فقط به پيشينيان شما اختصاص نداشت و همه با اقرار و اذعان به آن تسليم مى‏شدند و بالاتّفاق آن را براى ما نقل مى‏كردند؛ همچنان كه معجزات پيامبر ما، موسى عليه ‏السلام را نقل كرده‏اند. حال كه نقل معجزات پيامبرتان به شما اختصاص دارد و ما آنها را نقل نكرده‏ايم، بطلان ادّعاى شما و فساد گفتارتان روشن مى‏شود و دليل از دست تو خارج مى‏شود. پس درست بنگر؛ اگر اين سخن صحيح باشد، دليل خودت بر نبوّت ضايع مى‏شود؛ و اگر اين سخن باطل باشد، دليل تو در حقّ دوستت[ شيعى]، از اعتبار مى‏افتد و تو بايد قائل باشى به آنچه او در موضوع امامت بر تو ايراد كرده است. من اين بيان را پيوسته و مداوم مى‏بينم كه

صفحه از 180