ترجمه رساله الابانه - صفحه 168

معجزاتى كه روايت كرده‏ايم، مضطرّى؛ ولى راه انكار مى‏پيمايى و ستيزه‏جويى و زورگويى زشت را نيك مى‏پندارى.
شيعى به معتزلى:
اگر همين را به تو بگويم، درباره‏ام چه خواهى پنداشت؟ معتزلى به شيعى:
خواهم پنداشت كه تو ادّعا مى‏كنى كه من به صحّت نصّ علم ضرورى دارم؛ ولى با تو به ستيزه جويى برخاسته‏ام.
شيعى به معتزلى:
به خدا سوگند چنين است.
معتزلى به شيعى:
نظرت چيست كه قضاوت را به كسى ديگر غير از خود واگذاريم؟
شيعى به معتزلى:
چه كسى شايسته است كه بين ما قضاوت كند؟!
معتزلى به شيعى:
كسى كه همگى به او گمان نيك داريم؛ مثلاً كسى كه معتزلى بوده و شيعه شده است. او را به حقّ سوگند دهيم: آيا در هنگام عقيده به اعتزال، صحّت نص بر علىّ‏بن‏ابى‏طالب را ضرورى مى‏دانست يا چنين نبوده است؟ من شك ندارم كه هر گاه او از خداى متعال پروا پيشه كند، خواهد گفت كه لحظه‏اى هم در حال اعتزالش چنين تصوّرى نداشته است؛ و همين مانعى است براى تو كه علم ضرورى را در برابر من ادّعا كنى و به من ستيزه‏جويى را نسبت دهى.
يهودى به معتزلى:
سخنگو! مدّعاى تو اين است كه اهل عدلى، در حالى كه حالت من در مخالفت با تو، با حالت تو در مخالفت با شيعى، يكسان است، بدون هيچ تفاوتى. پس انصافى كه در مورد او مطالبه مى‏كنى، در مورد من نيز به كار بر و بين من و خودت حَكَمى قرار ده؛ همان‏گونه كه بين خود و او قرار دادى. اكنون بيا تا به سوى كسى برويم كه همگى به او گمان نيك داريم؛ يعنى فردى يهودى كه مسلمان شده است و سپس او را به حق خدا سوگند دهيم: آيا در زمانى كه يهودى بوده، صحّت ظهور معجزات را به دست پيامبر شما، ضرورى مى‏دانست

صفحه از 180