يهودى:
عجز اهل زمان ما از معارضه با آن، به عجز كسانى كه در زمان نزول قرآن بودهاند، دلالت ندارد. آيا ناتوانىِ افراد ضعيف در بلاغت و فصاحت، به ناتوانىِ افراد بليغ و فصيح در اين مورد، دليل مىشود؟
معتزلى:
اينك بيان مىكنم.
يهودى:
قبل از بيان اين مطلب، بايد روشن كنى كه پيامبر با آنان تحدّى كرده است.
معتزلى:
دليل من بر صحّت تحدّى، كلام قرآن است در آياتى مانند: «قل فأتوا بسورة مثله» (يونس (10) / 38) و «قل فأتوا بعشر سور من مثله مفترياتٍ» (هود (11) / 13) و آياتى شبيه آنها.
يهودى:
راست گفتى. اين كلام در قرآن موجود است؛ ولى تو مىدانى كه من قرآن را تصديق نمىكنم. از كجا اثبات مىكنى كه قرآن با اين آيات، فصحاى مخالف را به تحدّى فرا خوانده است؟
معتزلى پناهگاهى نيافت كه به آن استناد كند، به جز رجوع به نقلى كه بر آن تكيه مىكرد. بدينروى گفت:
خبر داد مرا سلف من از تعداد زيادى از اسلافشان، از پيشينيان آنها، از سلف اوّل، از كسى كه دروغ بر او روا نباشد كه ايشان نزد گروهى حاضر شدند و تحدّى را از طريق ايشان شنيدند و اينان تنها به دليل عجز و ناتوانىشان، از معارضه امتناع كردند.
در اين هنگام شيعى گفت:
خداى را سپاس كه صحّت گفتار مرا بر تو روشن ساخت و نوميد از بيان خود، به استدلال من بازگشتى. دليل تو بر صحّت تحدّى، چه تفاوتى با دليل ما بر صحّت نصّ جلّى دارد؟
عرصه بر معتزلى تنگ آمد و در دست شيعى اسير شد و دانست كه اگر علم