ترجمه رساله الابانه - صفحه 172

اضطرارى را در نقل نصّ مطرح كند، عين همان را يهودى در تحدّى به قرآن مطالبه خواهد كرد. از اين رو سكوت كرد و ناتوانى او براى خاصّ و عامّ روشن شد.
شيعى به معتزلى گفت:
در همانجا كه گامهاى كوتاهت تو را بدان رساند، توقّف كن؛ كه اين آخرين حدّ قدرتت و نهايت امكانات توست. بدان كه با وجود تلاش فراوان، نه نبوّت را يارى رساندى و نه امامت را باطل ساختى. خداوند حجّت را بر تو ثابت كرد و شبهه‏اى در دست تو نماند كه بتوانى نصّ امامت را انكار كنى.
سپس شيعى به يهودى رو كرد و گفت:
آنچه از شما گروه يهود شناخته شده، اكتفا به تقليد است؛ تا آنجا كه با اهل اعتزال (معتزله) آميختيد و آنان به شما راه جدل آموختند؛ پس نه در موضوع رسالت براى شما خيرخواهى كردند و نه آن گونه با شما سخن گفتند كه راه آن را بيابيد و به سود جانهايتان در موضوع رسالت، ننگريستيد تا كسى كه شايسته آن است برايتان آشكار شود. امّا وظيفه‏اى به عهده من است كه ادا مى‏كنم و حقّى است كه بيان مى‏دارم. بدان كه آگاهى از آنچه از ما پنهان است، از دو راه به دست مى‏آيد: عقل و نقل. به عقل، معقولات ادراك مى‏شوند و به نقل، محسوسات. معجزات پيامبران، از امور حسّى است؛ بنابراين براى كسى كه در زمان او معجزه رخ نداده، هيچ راهى براى علم به آن نيست جز از طريق شنيدن نقل آن. از سويى، هيچ راهى براى صحّت همه اخبار نداريم، چنان‏كه هيچ راهى به انكار همه آنها نيست؛ چرا كه در ميان آنها، حق و باطل و صحيح و فاسد وجود دارد.
راويان دو دسته‏اند:
1. اندكى كه سازش و جعل بر آنها رواست، مخبر آنها در تردّدى است كه حق را از باطل تميز نمى‏دهد.
2. بسيارى كه سازش و جعل بر آنها روا نيست و به گفتار آنها مى‏توان اعتماد كرد، وقتى از مطلبى خبر دهند كه با حواسّ درك مى‏شود.
زمانى كه سخن از تواتر در سخن پيشينيان مى‏رود، اينان مورد نظرند. پس در زمانى كه اين گويندگان متواتر، خبر دهند از آنچه به چشم يا گوش درك كرده‏اند، تصديق ايشان بر ديده‏ها و شنيده‏ها ضرورى است؛ چرا كه روال عادى بر دروغِ مثلِ اينان جارى نمى‏شود. اگر دروغ مى‏ورزيدند، به اختلاف مى‏افتادند و

صفحه از 180