عالم اظلّه و ارواح : بررسى آراى دانشمندان قرن 4 تا 8 - صفحه 14

الأرواح. و لولا أنّ ذلك كذلك، لكانت الأرواح تقوم بأنفسها و لاتحتاج إلى آلات تحملها. و لكنّا نعرف ما سلف لنا من الأحوال، قبل خلق الأجساد، كما نعلم أحوالنا بعد خلق الأجساد. و هذا محال لا خفاء بفساده. (7: ص 53)
اين حديث كه «خداوند ارواح را دو هزار سال پيش از اجساد آفريده»، از اخبار آحاد است... و اگر چنين حديثى ثابت شود، معنايش اين است كه: خداوند ارواح را در علم خويش، پيش از خلق اجساد تقدير كرده است. [خداوند ]اجساد را خلق كرد سپس براى آنها ارواح را آفريد. پس خلق ارواح پيش از اجساد، خلق تقديرى در علم است ـ چنان كه گفتيم ـ نه خلق ذوات ارواح؛ چنان كه بيان كرديم.
پس خلق ارواح (يعنى احداث و ايجاد آنها) بعد از خلق اجساد و صورى است كه ارواح آنها را تدبير مى‏كنند. در غير اين صورت، لازم مى‏آيد كه ارواح قائم به نفس خود باشند و به آلاتى كه حامل آنها باشد، نياز نداشته باشند. و نيز لازم مى‏آيد كه ما احوال خويش را پيش از خلق اجساد بشناسيم، همان طور كه احوال خود را بعد از خلق اجساد مى‏شناسيم و اين غيرممكن است و فساد آن روشن.
به عقيده شيخ مفيد، ارواح نمى‏توانند به نفس خود، قيام داشته باشند و در قوام خويش به بدن محتاج‏اند. بنابراين، اگر كسى خلقت روح را به معناى حقيقى آن ـ نه به معناى خلق تقديرى در علم ـ بپذيرد، ناگزير بايد براى آن بدنى هم قائل گردد. از طرف ديگر، چون او معتقد است ابدان دو هزار سال بعد از خلقت ارواح آفريده شده‏اند، لازم مى‏آيد ارواح بدنهاى قبلى خود را رها كرده و در بدنهاى جديد قرار گيرند و اين همان تناسخ و محال است.
اين اشكال شيخ مفيد در صورتى صحيح است كه قيام روح به نفس خويش و امتياز ارواح از همديگر در عالم ارواح، ممكن نباشد؛ امّا شيخ مفيد در همين كتاب تصريح مى‏كند كه روح به قائم به نفس است. لذا مى‏توان گفت كه اشكال فوق از اين جهت وارد نيست. ايشان در مورد حقيقت انسان در رساله «المسائل السرويّة» مى‏نويسد:
هو شيء قائم بنفسه، لاحجم له و لاحيّز. لايصحّ عليه التركيب و لا الحركة

صفحه از 22