عالم اظلّه و ارواح : بررسى آراى دانشمندان قرن 4 تا 8 - صفحه 15

والسكون و لا الاجتماع و الافتراق. و هو الشيء الذي كانت تسمّيه الحكماء الأوائل الجوهر البسيط. (7: ص 58)
حقيقت انسان، امرى قائم به نفس است كه نه حجم دارد و نه مكان. تركيب در او راه ندارد و حركت و سكون و اجتماع و افتراق در آن نيست. اين همان چيزى است كه حكماى اوائل، آن را «جوهر بسيط» مى‏ناميدند.
البتّه اين در صورتى است كه حقيقت انسان را از نظر مرحوم شيخ مفيد، روح بدانيم؛ چنان كه از عبارت ايشان در «تصحيح الاعتقاد» همين امر فهميده مى‏شود. ايشان در آنجا اختلاف اصحاب را ـ در مورد آنچه بعد از مرگ انسان مورد عذاب و نعمت قرار مى‏گيرد ـ مطرح مى‏كند و مى‏نويسد:
فقال بعضهم: المعذّب و المنعّم هو الروح التي توجّه إليها الأمر و النهي والتكليف، و سمّوها جوهراً. و قال آخرون: بل الروح الحياة، جعلت في جسد كجسده في دار الدنيا. و كلا الأمرين يجوزان في العقل. و الأظهر عندي قول من قال إنّها الجوهر المخاطب و هو الذي يسمّيه الفلاسفة البسيط. (6: ص 91)
برخى مى‏گويند: معذّب و متنعّم، روح است كه امر و نهى و تكليف، متوجّه آن است و آن را جوهر ناميده‏اند. ديگران گفته‏اند: بلكه روح، حيات است كه در جسدى همچون جسد دنيايى‏اش قرار داده مى‏شود. هر دو قول از نظر عقلى ممكن است؛ گر چه روشن‏ترين آن دو نزد من، قول دوم است كه مى‏گويد روح جوهرى است كه مورد خطاب قرار مى‏گيرد و آن همان است كه فلاسفه بسيطش مى‏نامند.
بنابراين، روح از نظر شيخ مفيد، جوهرى بسيط و قائم به نفس است كه حجم و مكان و حركت و سكون در آن راه ندارد. معلوم است كه روح به اين معنا نمى‏تواند حقيقتى ممتاز در همه افراد انسان باشد. يعنى امتياز روح انسانها، نه در حقيقت روحى آنها بلكه در تعلّق آنها به ابدان خاصّ با ويژگيهاى خاصّ فردى خواهد بود. به همين جهت، مرحوم شيخ مفيد نمى‏تواند عالمى را به عنوان عالم ارواح ـ با تمام خصوصيّاتى كه در روايات ذكر شده ـ بپذيرد. ممكن نيست كسى روح را جوهرى

صفحه از 22