عالم اظلّه و ارواح : بررسى آراى دانشمندان قرن 4 تا 8 - صفحه 16

قائم به نفس و بدون خصوصيات مادهّ بداند و در ضمن، به عالم ارواح قائل شود؛ عالمى كه ارواح همه افراد انسان، در آنجا از همديگر ممتاز و داراى محل بوده و با همنوعشان ائتلاف و اختلاف و اجتماع داشته‏اند. به همين جهت، شيخ مفيد، على رغم صريحِ روايات فراوان، خلقت ارواح پيش از ابدان را تأويل و آنها را به فرشتگان يا خلقت تقديرى علمى معنا كرده است.
مرحوم سيّد رضا صدر هم بر اين نكته تأكيد مى‏كند كه قول به تجرّد روح، با اعتقاد به تقدّم ارواح بر ابدان در تنافى است. ايشان مى‏نويسد:
از نظر قواعد فلسفى، سخن افلاطون را نمى‏توانيم بپذيريم؛ زيرا با كيفيّت وجود نفس ـ كه همه فيلسوفان بر آن اتّفاق دارند ـ سازگار نيست. همه مى‏گويند كه وجود نفس، تعلّقى است؛ يعنى هميشه بايستى با بدن همراه باشد و مستحيل است نفس بدون بدن ـ مادامى كه نفس است ـ وجود پيدا كند و تعلّقى نداشته باشد يعنى بدنى در كار نباشد. و اگر نفس پيش از پيدايش بدن وجود داشته باشد، تعلّق به بدن نخواهد داشت، پس نفس نخواهد بود؛ چون بدون تعلّق وجود پيدا كرده است. (5: ص 207)

3. سيّد مرتضى (436 ق)

شخصى از مرحوم سيّد مرتضى مى‏پرسد: آيا ميثاق اصلى دارد؛ كه حاجيان در مقابل حجرالاسود مى‏ايستند و مى‏گويند: «به عهد خويش وفا كردم و پيمان خويش را تجديد نمودم؟» اگر چنين امرى راست بوده باشد، قول اصحاب تناسخ تقويت خواهد شد؛ زيرا آنان بر ما احتجاج مى‏كنند كه «ارواح دو هزار سال پيش از ابدان خلق شده‏اند.»
سائل به سيّد مرتضى مى‏گويد: مى‏خواهم اين بحث را كه ارواح پيش از ابدان خلق شده‏اند يا نه، برايم تشريح كنى؛ چرا كه اصحاب تناسخ بيشتر به اين روايت و به قديم بودن ارواح پيش از اجسام، استناد مى‏كنند. وى سپس مى‏پرسد: آيا ارواح، آن گاه كه از ابدان جدا مى‏شوند، حسّ مى‏كنند يا نه؟ و آيا احساس بر ارواح و ابدان هر دو است يا تنها بر ارواح است؟

صفحه از 22