در جمعبندى مطالب ياد شده، روشن مىشود كه امامت و ولايت نه تنها از اصول دين، بلكه اعظم اصول دين است و بدون آن، هيچ عملى قبول نمىشود.
6. امامت، از اصول دين يا اصول مذهب؟
گاهى در كلام برخى متأخّرين، ديده شده است كه دو اصل عدل و امامت را به عنوان اصول مذهب ياد كردهاند و اصول دين را تنها سه اصل توحيد، نبوّت و معاد دانستهاند. اين بدان معنا نيست كه اين دو، از اصول دين نباشد. به عبارت ديگر، اسلام را دو گونه مىتوان معنى كرد: يكى اسلام ظاهرى، كه احكام مسلمان از نظر فقه و شريعت بر فرد مترتّب شود؛ ديگرى اسلام درونى كه فرد به درجات ايمان رسيده باشد. اين تقسيم گاه به تعبيرى ديگر بيان مىشود: اسلامِ غير مرضىّ (يعنى همان اسلام ظاهرى) و اسلام مرضىّ (يعنى ايمان راستين). روشن است كه امامت و عدل، شرط كمال ايمان است و بدون آن، هيچگاه ايمان به كمال نمىرسد.
نكته ديگر اينكه تمامى فرق اسلامى اجماع دارند بر اينكه اگر كسى تنها يكى از مسائل دينى را ـ اگر چه بسيار كوچك ـ از سرِ علم و عمد و بدون اكراه و اضطرار، انكار كند، از اسلام ظاهرى خارج شده و مرتد مىشود. به عنوان مثال، اگر كسى ـ با رعايت شروط ياد شده ـ مسئله فرعىِ «حجاب» يا فرع ديگرى را انكار كند، بدون هيچ ترديدى، همه علماى فرق اسلامى به كفر او حكم مىكنند. اكنون اين سؤال را مىتوان مطرح كرد كه آيا دو اصل عدل و امامت، به عنوان يكى از فروع دين مطرحاند يا خير؟ و اگر مطرحاند، منكر اين دو اصل چگونه بايد در عقيده خود بازنگرى كند و به راه حق بازگردد؟!
منابع
1. ابن ادريس حلّى (م598). السرائر. تحقيق: لجنة التحقيق. قم: مؤسّسة النشر الإسلاميّ، 1410.
2. ابن جبر (ق 7). نهج الإيمان. تحقيق: السّيد احمد الحسينيّ، مشهد: مجتمع امام هادى عليه السلام ، 1418.
3. ابن شهر آشوب (م 588). مناقب آل أبيطالب. تصحيح و شرح و مقابله: لجنة من أساتذة النجف