بِجَهالَتِنا. (56: ج 1، ص 187) ماييم آن كسانى كه خداوند اطاعت مارا واجب داشته است مردم معرفت ما ندارند و در نشناختن ما عذرى ندارند.
احاديث بيشتر در اين زمينه در منابعى مانند غاية المرام، جامع احاديث الشيعه ج 1 باب 8، بحارالانوار ج 23 و ج 72 و كتب ديگر، آمده است.
5) رويكرد علماى اماميّه نسبت به مسئله امامت
اكنون ديدگاه برخى از علماى شيعه نسبت به امامت را بررسى مىكنيم. برخى از اين بزرگان نسبت به اين نكته، ادّعاى اتّفاق يا جمهور علما يا اجماع كردهاند كه امامت از اصول دين است. در مورد برخى ديگر، اين مطلب را به عنوان نظر شخصى خودشان، بيان داشتهاند.
5ـ 1) شيخ صدوق (م 381)
يجب أن يعتقد أن الإمامة حقّ كما اعتقادنا أنّ النبوّة حق. (41: ص 25 و 26)
واجب است اعتقاد به اينكه امامت حق است چنان كه معتقديم نبوّت حقّ است.
5ـ 2) شيخ مفيد (م 413)
يجب على كلّ مكلّف أن يعرف امام زمانه و يعتقد إمامته...و أنّ بمعرفتهم و ولايتهم تقبل الاعمال... و ولاية أولياء اللّه مفترضة و بها قوائم الإيمان. (65: ج 14، ص 32)
بر هر مكلّفى واجب است كه امام زمانش را بشناسد و به امامت او عقيده داشته باشد... و اينكه تنها به سبب معرفت آنها (امامان) و ولايتشان است كه اعمال بندگان قبول مىشود... پذيرش ولايت اولياى خدا واجب است و پايههاى ايمان، بسته به ولايت آنان است.
5ـ 3) سيّد مرتضى (م 436)
فإنّ الإمام عندنا يجب معرفته و تلزم طاعته كوجوب المعرفة بالنبيّ صلى الله عليه و آله وسلم و لزوم طاعته و كالمعرفة باللّه تعالى (32: ص 477)
معرفت به امام نزد ما (اماميّه) واجب و اطاعت از او لازم است؛ چنانكه معرفت