جايگاه امامت در نظام انديشه اسلامى - صفحه 42

در جمع‏بندى مطالب ياد شده، روشن مى‏شود كه امامت و ولايت نه تنها از اصول دين، بلكه اعظم اصول دين است و بدون آن، هيچ عملى قبول نمى‏شود.

6. امامت، از اصول دين يا اصول مذهب؟

گاهى در كلام برخى متأخّرين، ديده شده است كه دو اصل عدل و امامت را به عنوان اصول مذهب ياد كرده‏اند و اصول دين را تنها سه اصل توحيد، نبوّت و معاد دانسته‏اند. اين بدان معنا نيست كه اين دو، از اصول دين نباشد. به عبارت ديگر، اسلام را دو گونه مى‏توان معنى كرد: يكى اسلام ظاهرى، كه احكام مسلمان از نظر فقه و شريعت بر فرد مترتّب شود؛ ديگرى اسلام درونى كه فرد به درجات ايمان رسيده باشد. اين تقسيم گاه به تعبيرى ديگر بيان مى‏شود: اسلامِ غير مرضىّ (يعنى همان اسلام ظاهرى) و اسلام مرضىّ (يعنى ايمان راستين). روشن است كه امامت و عدل، شرط كمال ايمان است و بدون آن، هيچ‏گاه ايمان به كمال نمى‏رسد.
نكته ديگر اينكه تمامى فرق اسلامى اجماع دارند بر اينكه اگر كسى تنها يكى از مسائل دينى را ـ اگر چه بسيار كوچك ـ از سرِ علم و عمد و بدون اكراه و اضطرار، انكار كند، از اسلام ظاهرى خارج شده و مرتد مى‏شود. به عنوان مثال، اگر كسى ـ با رعايت شروط ياد شده ـ مسئله فرعىِ «حجاب» يا فرع ديگرى را انكار كند، بدون هيچ ترديدى، همه علماى فرق اسلامى به كفر او حكم مى‏كنند. اكنون اين سؤال را مى‏توان مطرح كرد كه آيا دو اصل عدل و امامت، به عنوان يكى از فروع دين مطرح‏اند يا خير؟ و اگر مطرح‏اند، منكر اين دو اصل چگونه بايد در عقيده خود بازنگرى كند و به راه حق بازگردد؟!

منابع

1. ابن ادريس حلّى (م598). السرائر. تحقيق: لجنة التحقيق. قم: مؤسّسة النشر الإسلاميّ، 1410.
2. ابن جبر (ق 7). نهج الإيمان. تحقيق: السّيد احمد الحسينيّ، مشهد: مجتمع امام هادى عليه ‏السلام ، 1418.
3. ابن شهر آشوب (م 588). مناقب آل أبيطالب. تصحيح و شرح و مقابله: لجنة من أساتذة النجف

صفحه از 42