مىتوان در بسيارى از بحثهاى اسلامى پى گرفت؛ به همان گونه كه بحث «جبر» راه خويش را در ذهن انديشمندان هموار ساخته است؛ چه آنها به اين مطلب آگاه باشند يا نباشند. جمعى از محقّقان گفتهاند: «بسيارى از افراد خود را از جبر و يا تفويض بر كنار مىدانند؛ در حالى كه در بسيارى از مباحث معرفتى خويش در حوزه اسلام، به جبر يا تفويض آلوده شدهاند. اين تنها به سبب سختى اين معرفت و دانش، پيچيدگى اساس جبر و تفويض، نفى جبر و تفويض، دشوارى سلوك مسلك حق و راه روشن توحيد، يعنى انتخاب نظريّه «امر بين الامرين» است. البته معضل ديگر تطبيقهاى اين نظريّات است.
از اين قبيل عبارات انديشمندانه و راهگشا مضمون: «لا تشبيه و لا تعطيل و إنّما توصيف بتوحيد» ۱ مىباشد. اين مضمون از اهل بيت عليهم السلام مشهور است. اين بزرگواران به اين قواعد دينىِ شگرف و مهم تصريح كردهاند كه اگر چنين نمىكردند، مسلمانان در تنگناى بىاطّلاعى از اين حقايق گرفتار مىشدند. امّا اكنون به بركت اهل بيت عليهم السلام بداهت اين علوم منتشر گرديد كه: «لاجبر و لا تفويض و لكن أمر بين أمرين» و «لاتشبيه و لاتعطيل و إنّما توصيف توحيد». آرى نفى تشبيه لازمهاش نفى جسم انگارى خداوند است. هر كس كه تجسيم و تشبيه الاهى را نفى مىكند، با معضل ديگرى مواجه مىشود كه همانا «نفى تعطيل» است.
نفى تعطيل و پيامدهاى آن
تعطيل به اين معنا نيست كه ما صفات خداوند را نفى كنيم و يا در مورد كمالات خداى متعال، فاعليّت، قيّوميت، علم، قدرت، احاطه، شكوه و جلال و... و يا در اصل وجود الاهى ـ نعوذباللّه ـ خدشه وارد نماييم. به معناى ديگر «تعطيل» يعنى مخلوقات و عوالم با همه ابعادشان، خالقى ندارد و خلقت از داشتن خالق، بىنياز است. بطلان تعطيل روشن و واضح است؛ امّا بسيارى از ذهنها با نفى تجسيم و
1.رجوع شود به رواياتى كه شيخ صدوق و علّامه مجلسى در اين باب آوردهاند. (۸: ص ۱۰۲. ۲۲۶؛ ۱۶: ج ۳، ص ۲۶۱)