پيامبر عليه السلام و شكست خوردن خداوند [ نعوذ باللّه] و ديگر خرافاتِ مانند آن سخن مىگويند.
شايد كسى بگويد: اگر خداى ـ عزّوجلّ ـ جسم نيست و به هيچ يك از آفريدگان خود شباهت ندارد، پس معنى بازگشت آفريدگان به خدا چيست؟ و چگونه حساب آنها بر عهده خداست؟
در اينجا بايد در مرحله اوّل، تجسيم را در مبحث معاد، نفى كنيم؛ زيرا اكتفا به يك مبحث در نفى تجسيم و تشبيه درست نيست؛ بلكه اين دو قاعده، دو ركن اساسى در بحث توحيد است. پس بايد آن را به معاد نيز سرايت دهيم؛ چرا كه معاد يكى از فروع توحيد است.
در معاد نيز تشبيه و تجسيم نيست؛ يعنى در قيامت نيز خداى ـ عزّوجلّ ـ جسم نيست. معناى آيه شريفه «وجوه يومئذ ناضرة * إلى ربّها ناظرة» (قيامت (75) / 22 ـ 23) نه به معنى نظر جسمانى، بلكه به معناى رؤيت قلبى است؛ چنان كه روزى ابوبصير از امام صادق عليه السلام پرسيد: آيا مؤمنان در روز قيامت خدا را مىبينند؟ حضرتش پاسخ داد: آرى، آنان قبل از قيامت نيز خدا را ديدهاند. پرسيد: چه زمانى؟ فرمود: زمانى كه به آنها فرمود: «ألست بربّكم؟ قالوا: بلى» . (اعراف (7) / 172) سپس امام صادق عليه السلام زمانى سكوت كرد و پس از آن فرمود: مؤمنان در دنيا قبل از قيامت، خدا را مىبينند. آيا تو، هم اكنون خدا را نمىبينى؟ ابوبصير گفت: آيا اين كلام را از شما نقل كنم؟ فرمود: نه، چنين مكن. اگر اين كلام را نقل كنى، فردى كه معناى سخن تو را نمىفهمد، آن را انكار مىكند و مىپندارد كه اين تشبيه و كفر است؛ در حالى كه رؤيت به قلب مانند رؤيت به چشم نيست و خداوند برتر است از آنچه اهل تشبيه و الحاد، او را بدان وصف مىكنند. (8: ص 117) اين همان رؤيت قلبى خداوند است كه مذهب اماميّه، مكتب اهل بيت عليهم السلام آن را ثابت مىكند.
پس اگر براى مثال، بگوييم فرشتگان در صحراى قيامت، اجسام نورانى و لطيفىاند، اين سخن در وصف خداوند، درست نيست؛ چرا كه ذات مقدّس الاهى، از تجسيم و تشبيه به هر خَلقى، مبرّا و منزّه است. اينك بايد خود را از تعطيل نيز