بررسى محتوايى زيارت جامعه كبيره - صفحه 59

مى‏گردد. به اين ترتيب، اميرمؤمنان عليه ‏السلام امر الاهى رسول خدا صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله ‏وسلمرا اجرا مى‏كند؛ در حالى كه آن رسول بزرگوار صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله ‏وسلمدر سراى برزخ است. آرى، ما ولايت رسول خدا صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله ‏وسلم را منحصر در اين جهان نمى‏دانيم. اگر مى‏شنويم كه رسول خدا صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله ‏وسلمفرمودند: «يا حسين اخرج إلى العراق إن اللّه‏ شاء ان يراك قتيلاً» : « فرزندم حسين، به سوى عراق رو كه خداوند مى‏خواهد تو را شهيد ببيند.» (1: ص 40؛ 3: ص 214؛ 16: ج44، ص 364) پس رفتن سيّد الشهداء عليه ‏السلام به سوى عراق، به امر خدا و رسول صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله ‏وسلماست. پس رسول خدا صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله ‏وسلمفرمانش حتّى در سراى آخرت نيز لازم‏الاجراست. «و أطيعوا اللّه‏ و رسوله إن كنتم مؤمنين» . (انفال (8) / 1) اين آيه نشان مى‏دهد كه اطاعت خدا منحصر در زمان حيات رسول خدا صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله ‏وسلمنيست و روشن است كه اطاعت خدا به صورت مطلق در هر مكان و زمانى واجب است. به همين صورت، «أطيعوا الرسول» نيز منحصر در زمان حيات دنيوى پيامبر خدا صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله ‏وسلمنيست؛ بلكه به وجود ايشان در سراى آخرت، ولايت و اطاعت ايشان ادامه خواهد داشت. نهايت امر اين است كه در دنياى ديگر، ارتباط ما با رسول خدا صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله ‏وسلماز طريق اهل بيت عليهم ‏السلام خواهد بود.
عبداللّه‏ بن عبّاس از سيّدالشهداء عليه ‏السلام مى‏پرسد: «تو امر رسول خدا صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله ‏وسلمرا در راه شهادت، اطاعت مى‏كنى؛ حال اكنون چرا اين زنان را به همراه خويش مى‏برى؟» سيّدالشهداء در پاسخ مى‏فرمايد: «خدا مى‏خواهد كه آنان را اسير ببيند»: «إن اللّه‏ شاء ان يراهنّ سبايا.» (همان منابع) در اينجا نيز «إنّ اللّه‏ شاء» به معناى گسترش حاكميّت الاهى و اطاعت از امر خداوندى در اين قضيّه است. پس در زمان سيّدالشهداء عليه ‏السلام حكم الاهى در نظام مسلمانان راستين، حكم اوّل است كه تدبير امور مى‏كند و سيّدالشهداء عليه ‏السلام همان را اراده مى‏كند. پس از خدا، اين رسول خدا صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله ‏وسلماست و در پى آن سيّدالشهداء عليه ‏السلام .
در نتيجه، حكم كننده اصلى در اين سراى فانى در تمام شئون ـ بر اساس نظام اهل بيت عليهم ‏السلام ـ خداوند عزّوجلّ است و حاكميّت الاهى در اين دنيا نيز معطّل نخواهد بود. نفى تعطيل و اثبات حاكميّت الاهى، ما را به سوى تشبيه يا تجسيم

صفحه از 70