بررسى محتوايى زيارت جامعه كبيره - صفحه 60

نمى‏كشاند تا بگوييم خداوند جوانى زيبا و ظريف ـ نعوذباللّه‏ ـ است. همچنين نمى‏گوييم كه خداوند به اجسام شباهت ندارد؛ امّا او را مشابه مخلوقات ديگر مانند روح اعظم ـ نعوذ باللّه‏ ـ بدانيم. همچنين نمى‏گوييم كه خداوند منبع نورى است در آسمانها كه ـ نعوذ باللّه‏ ـ شعاعهاى ديگر نور از او ساطع مى‏شود؛ بلكه مى‏گوييم: «لم يلد و لم يولد * و لم يكن له كفوا احد» (اخلاص (112) / 3 ـ 4) آرى سلوك راه توحيد، سخت بلكه غيرممكن است؛ اگر قاضى، خدا صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله ‏وسلم و اهل بيت او نباشند. خداى متعال جسم نيست و چيزى به او شبيه نيست و او نيز مشابهتى با مخلوقات ندارد و ما را جايز نيست كه او را از صفات الاهى‏اش جدا سازيم.
در اين صورت، در مقابل ما درهاى بسته‏اى وجود دارد كه ما راهى جز باز كردنِ درِ «توصيف و توحيد» نداريم. توحيد بر پايه نفى تشبيه و نفى تعطيل بنا شده كه همان اثبات حاكميّت خداى ـ عزّوجلّ ـ است. توحيد يعنى اعتقاد به اينكه خداوند حاكم اوّل و مطلق حتّى در اين جهان است. او حاكم در نظام اجتماعى، سياسى، خلقت و... است و اين حكومت را به وسيله آيات و اسماء و خليفه‏اش، محقّق مى‏سازد: «إنّي جاعلٌ في الأرض خليفه» . (بقره (2) / 30) اين منطق قرآنى ـ كه قرار دادن خليفه الاهى در زمين است ـ با تفويض مورد قبول معتزله و تعطيل حاكميّت الاهى و يا نفى قدرت خداوندى و محدود كردن آن مغاير است.

بيان اميرالمؤمنين عليه ‏السلام در وصف ذات مقدّس خداوند

براى اثبات صفات خداى متعال، درست نيست كه مباشرت او را با اشياى جسمانى اثبات كنيم. زيرا كسى كه فعلى را به مباشرت و بدون واسطه انجام مى‏دهد، همان است كه در فعل خود به قرب جسمانى نيازمند است؛ چون دور از مفعول قرار دارد. پس لازمه توحيد الاهى، اين نيست كه خداى تعالى فعلى را مانند آفريدگان خود مباشرتا انجام دهد. كه بدين ترتيب، روح يا نورى شود كه در جسم حلول مى‏كند. در غير اين صورت، ما هم عقيده صوفيان حلولى مى‏شويم كه به نظر آنها خداوند در روح يا بدن يا نور انسان حلول مى‏كند.

صفحه از 70