در عبارت قرآنى «مثل نوره» (نور (24) / 35)، نور خدا را به «خلقت الاهى» تفسير كردهاند و نور سماوات يعنى فعل خداوند نه ذات خداوند. اميرمؤمنان على عليه السلام چنين خداوند را معرّفى مىكنند: «داخلٌ في الأشياء لا بالممازجة و خارج عن الأشياء لابالمزايلة.» (15: ج 3، ص 63) اين مطلب را ـ كه ظرايف فهم آن را حكماى قرن 21 ميلادى و قرن 15 هجرى نيافتهاند ـ چهارده قرن پيش امام عليه السلام بيان فرمودهاند.
در نهج البلاغه، راهى از حكمت و دانش گشوده شده است كه مكتب حكما و پيروان ايشان در برابر آن متحيّر مانده است. «داخلٌ في الاشياء لا بالممازجة و خارج عن الأشياء لابالمزايلة» سخنى است كه تفكّر بشرى را به چالش مىكشد و تا روز قيامت، به عنوان معجزهاى علمى و معرفتى رخ مىنمايد.
«لاتجسيم و لاتعطيل إنما توصيف بتوحيد.» جسمانگارى و تعطيل هر دو باطل است. او به وحدانيّت وصف مىشود. اين اصل، قاعدهاى ژرف و نكته دقيق اعتقادى است؛ همان گونه كه امر حاكميّت الاهى در اين دنيا با همه قدرت و شكوه و اطاعتش حتّى بر خلفاى الاهى جارى است.
از نخستين خليفه الاهى حضرت آدم عليه السلام تا نبىّ خاتم صلى الله عليه و آله وسلم و از نخستين وصىّ عليه السلام تا وصىّ خاتم ـ عجل اللّه تعالى فرجه الشريف ـ اين خداوند است كه بر وجود خود آنان نيز قادر است و بر افعال ايشان تسلّط دارد و اين خلفاى الاهى در وجود خويش و افعال و صفاتشان، نيازمند و فقير الى اللّهاند. اين خلفا از خدا بى نياز نمىشوند و به چشم بر هم زدنى ـ و حتّى كمتر از آن ـ از فيض خداوند بى بهره نخواهند بود؛ پس خلقت آنان در هر لحظه و آنى به وجود الاهى وابسته است.
اين نكته، همان معناى تصرّف و قدرت بىمنتهاى الاهى است و اين همان معناى نفى تعطيل است كه از تجسيم و تشبيه به دور است. تصرّف الاهى در همه جا نافذ است؛ يعنى اينكه قدرت الاهى، فعل خداوندى، حكومت، شكوه و سيطره الاهى بر همه مخلوقات بزرگ و كوچك در جريان است. رفتن به جايگاهى جغرافيايى لازم نيست تا معناى حكومت خدا روشن شود و مردمان او را به چشم بشرى ببينند. همچنين معناى حكومت خداوند در اين جهان، به معناى منزل گرفتن