بررسى محتوايى زيارت جامعه كبيره - صفحه 63

يتوفّاكم باللّيل و يعلم ما جرحتم بالنهار» . (انعام (6) / 60) به بيان ديگر، خداوند مسئله «وفات» را به ذات خويش نسبت مى‏دهد. در همين حال، مى‏بينيم كه در قرآن چنين آمده است: «قل يتوفّاكم ملك الموت الذي و كلّ بكم ثمّ إلى ربّكم ترجعون» (سجده (32) / 11) خداوند در قرآن كريم اين مسئله را به گروه سومى نيز مستند مى‏كند: «ولوترى إذ يتوفّى الذين كفروا الملائكة يضربون وجوههم و أدبارهم و ذوقوا عذاب الحريق» . (انفال (8)/ 5) اين استنادهاى سه گانه كه يك بار به خدا، بار ديگر به عزرائيل و در سومين بار به ملائكه همكار عزرائيل نسبت داده مى‏شود، نشانِ وجود تناقض در قرآن نيست؛ بلكه همان توحيد خداوند است.
همچنين است مسئله حاكميّت الاهى و همچنين است ماجراى زنده شدن مردگان. در زنده شدن و احيا مردگان، خداوند يك بار اين مطلب را به خود نسبت مى‏دهد و بار ديگر به ملك مقرّب خويش اسرافيل: «يوم يُنْفَخُ في الصور» (طه (20) / 102) و خدا مى‏فرمايد: دميده شد (يُنْفَخُ) و نمى‏گويد: من در صور دميدم.
پس افعال الاهى همانند «احيا و اماته» و «حاكميّت و تشريع احكام» نزد خداوند به دست مخلوقات شريف و كريم او صورت تحقّق به خود مى‏گيرد. اين مخلوقات مى توانند ملائكه مقرّب باشند يا انبيا و رُسُل به انجام آن اقدام كنند. در اين صورت، افعال ايشان به خداى ـ عزّوجلّ ـ مستند است؛ چرا كه وجودشان و فعلشان به وجود خداوند وابسته است. قرآن كريم و اهل بيت عليهم ‏السلام حاكميّت خداوند را در عالم تكوين به تصوير مى‏كشند. حاكميّت تكوينى در سراى دنيا حكومت خداوند در نظام اجتماعى بشر است و حكومت الاهى در جهان آخرت، نصب خلفا و جانشينان است؛ همان گونه كه در سوره اعراف مى‏خوانيم: «وبينهما حجاب و على الأعراف رجال يعرفون كلّا بسيماهم» . (اعراف (7) / 44) آيه نشان مى‏دهد در صحراى محشر، مردانى هستند كه نسبت به تمامى اهل بهشت و اهل جهنّم، معرفت دارند. در ادامه آيه مى‏فرمايد: «و نادَوْا أصحابَ الجنّة...لاتجعلنا مع القوم الظالمين» . خداوند اين اولياى خود را در عرصه قيامت چنين معرّفى مى‏كند: «ونضع الموازين القسط» . (انبياء (21) / 47) پس نسبت دادن ميزان عمل به آنان صحيح است؛ همان گونه كه امام

صفحه از 70