رساله‏ اى در بررسى اصالت «خطبه‏ البيان» - صفحه 156

ظبيان را هزار لعنت كه از پى آن بيايد هزار لعنت كه هر لعنتى از آنها برساند تو را به قعر جهنّم. شهادت مى‏دهم كه ندا نكرد او را مگر شيطان! بدان و آگاه باش كه يونس با ابى‏الخطاب در اشدّ عذاب، قرين‏اند و اصحاب ايشان با آن شيطان با فرعون و آل‏فرعون در اشدّ عذاب‏اند. حضرت رضا عليه ‏السلام فرمود كه شنيدم اين را از پدرم عليه ‏السلام . پس يونس‏بن‏عبدالرحمن گفت: پس برخاست آن مرد از نزد آن حضرت. پس هنوز به در نرسيده بود إلّا به قدر ده گام كه افتاد و غشّ كرد نجاست او از حلق او مى‏آمد و مرده او را برداشتند. پس حضرت فرمود كه آمد او را ملكى و به دست او عمودى بود. پس بر فرق او زد ضربتى كه مثانه او را واژگونه كرد تا قى كرد نجاست خود را و خدا روح او را به زودى به هاويه رسانيد و ملحق كرد او را به رفيق او يونس‏بن ظبيان و ديه شيطانى را كه از براى او نمودار شده بود. (همان: ص430، ح 673)
و ايضا روايت كرده كه دخترى از ابوالخطّاب ملعون مرد. پس چون دفن كردند او را، يونس‏بن ظبيان رفت بر سر قبر او و گفت: السّلام عليك يا بنت رسول اللّه‏. (همان: ص 430، ح 674 و به نقل از آن در 26: ج 25 / 263)

مقدّمه سوم

بدانكه مذاهب و اديان مختلفه كه در عالم به هم رسيده و اساس هر يك از آنها از يك نفر يا بيشتر از صاحبان ادراك آن طائفه شده و ديگران از بابت دم تابع سرند، غافل از حقيقت امر؛ هر جا كه سر مى‏رود بالضرورة دم از عقب او مى‏رود. پس ضرور نيست كه تابعين و عوام هر فرقه رفتارشان مبتنى بر دليل و مسبوق به فكر باشد. پس تعجّب نبايد كرد از كثرت اهل باطل. پس حقيقت اختلاف در عالم، ميانه چند نفر معدود است و ديگران به متابعت و تقليد، اختيار دين و طريقه كرده‏اند و هر صاحب طريقه‏اى كه سر آن طائفه است، مأخذى از براى خود قرار داده كه او حقيقت نداشته باشد. پس در اينجا دو مطلب بايد بيان شود: مطلب اوّل ادّعاى الوهيّت شخصى از براى خود و دوم، نسبت دادن اين مرتبه به غير خود.
امّا ادّعاى آن مرتبه از براى خودش به يكى از دو راه است: اوّل اينكه صاحبان

صفحه از 177