رساله‏ اى در بررسى اصالت «خطبه‏ البيان» - صفحه 158

در دست ايشان است و أشهد باللّه‏ چندان كه سعى كرديم كه بفهميم كه آيا طريقه اين جماعت با آنچه به ما رسيده است از صاحب شرع موافقت دارد، به هيچ‏وجه نيافتيم و جمع ما بين شرع و سخن ايشان ممكن نيست. و اينكه تأويل كنند زمين را به آسمان يا شتر را به نردبان، هر گاه اعتماد به آن توان كرد از آيات قرآنى، حلال بودن خمر و زنا و لواطه را هم مى‏توان پيدا كرد؛ همچنان كه محقّقين مشايخ صوفيه عذاب عظيم جهنّم را از براى خود به عذب و شيرينى تأويل كرده‏اند. امّا خوب است كه «إنّ الذين كفروا سواء عليهم أ أنذرتهم أم لم تنذرهم لايؤمنون» (بقره (2) / 6) را هم از براى خود تأويل كرده‏اند كه ماييم كه ايمان نياورديم به ظاهر آنچه پيغمبر گفت و حكايت ابوالخطّاب و امثال او را شنيدى كه نماز و روزه و واجبات را مى‏گويند آدمهاى خوب چندند و خمر و ميسر و انصاب و ازلام آدمهاى بد چندند.
به هر حال، چون اينجا مقام تحقيق اين سخنها نيست و مطلب چيز ديگر است اختصار كرديم. پس به مقتضاى «و إنْ أطعتموهم إِنّكم لمشركون» (انعام (6) / 121) بايد از الهامات شياطين و وساوس آنها و نداهايى كه به برادران خود مى‏رسانند، فريب نخورد و خداى تعالى از اين طريقه برى است و پيغمبر و اوصياى او همگى برى‏اند. و از اين جهت است كه در احاديث بسيار ـ كه پاره‏اى از آن گذشت ـ هرگاه به يكى از ائمّه عليهم ‏السلام مى‏رسيد كه فلان شخص به الوهيّت تو قائل است آن قدر وحشت مى‏كرد كه هر مويى كه در بدن او بود، از هول، برمى‏خاست و مكرّر به خاك مى‏افتادند و مى‏گريستند و مى‏فرمودند: قنّ داخر. (21: ص 365، ح 531 و به نقل از آن در 26: ج 25، ص 293، ح 51) يعنى: بنده ذليل. و عبد مملوك لا يقدر على شي?و امثال اين از كلمات كه مى‏فرمودند و اين جماعتى كه اين دعواها را مى‏كنند دم از «ليس فى جبتيّ سوى اللّه‏» و «لا إله إلّا أنا» مى‏زنند و مريدان ايشان آنها را به خطاب «يا من بذكره تطمئنّ القلوب» و «كفى علمك عن المقال و كفى كرمك عن السؤال» خطاب مى‏كنند و ايشان هم به اين افتخار مى‏كنند.
تا اينجا سخن در وجه دعوى الوهيّت احمقان از براى خود بود؛ امّا بيان مطلب دوم يعنى نسبت دادن اين مرتبه به غير خود ـ چنان كه غلات به اميرالمؤمنين و

صفحه از 177