مقدّس ايزدى اطلاق شده مثل: «يداللّه فوق أيديهم» (فتح (48) / 10) [و] «الرحمن على العرش استوى» (طه (20) / 6) و «ثمّ استوى على العرش» (اعراف (7) / 54؛ يونس (10) / 3؛ رعد (13) / 2) و «جاء ربّك» (فجر (89) / 22) و «وجوه يومئذ ناضره إلى ربّها ناظره» (قيامت (75) 22 ـ 23) و امثال اينها از آيات كه دلالت مىكنند بر اينكه خدا دست دارد و يا در روى تخت مىنشيند يا مىآيد به جايى يا مردم بر او نظر مىكنند.
و اينها همه بر خدا محال است. پس چنان كه در اينجاها بايد لفظ را از ظاهر بيرون ببريم و بگوييم مجاز است و مراد از دست خدا قدرت خداست؛ چون آثار قدرت بيشتر در دست ظاهر مىشود، دست گفتهاند و قدرت را خواستهاند. و همچنين مدّعى از استواى على العرش، استولى عليه و احاط به است؛ يعنى مسلّط شد و محيط شد علم و قدرت او بر عرش. و جاء ربّك؛ يعنى امر ربّك يعنى فرمان خدا آمد.
پس ۱ در امثال اين خطبه نيز بايد از ظاهر آن در رويم و حمل كنيم الفاظ را بر مجاز؛ مثلاً در اين عبارت أنا الذي أوجدت السموات السبع و أنا أخلق و أنا أرزق مىگوييم شايد مراد آنحضرت اين باشد كه من واسطه خلق آسمانهايم چنان كه از احاديث برمىآيد كه علّت غايى خلق عالم رسول خدا و معصومين از ذريّه او[ عليهم السلام ] بوده و حديث مشهور لولاك لما خلقت الأفلاك و امثال آن شاهدند.
و احاديث بسيار دلالت دارد بر اينكه رسول خدا و اميرالمؤمنين نور واحدند (نك: 18: ص 56، ح 4؛ 16: ج 1، ص 134، ح 1؛ 17: ج 1، ص 63، ح 219؛ 15: ج 1، ص 31، ح 108) و همچنين ائمّه از اولاد ايشان. ولكن تأويل كلمه في طرفة عين صعوبتى دارد تا بسازد با آنكه خدا فرموده است در قرآن كه در شش روز خلق شده (نك: اعراف (7) / 54؛ يونس (10) / 3؛ رعد (13) / 2) مگر اينكه بگوييم كه كنايه باشد از اشاره به خلقت روح آن جناب قبل از خلق ساير موجودات؛ چنان كه كلامِ صدقْ نظامِ اوّل ما خلق اللّه نوري (1: ج 4، ص 99 و به نقل از آن: 26: ج 1، ص 97، ح 7) شاهد آن است و آن جناب با اميرالمؤمنين نور واحد بودند و خلقت ايشان در طرفة عين بودن به معنى عدم
1.. در نسخه اصل: و همچنين پس.