كه بدون اين عمل بود، بمانند.
و امّا آن عبارتهاى خطبه كه دلالت دارد بر خالق و رازق بودن و اينكه درختها را به برگ آورد و ميوهها را در آنها قرار داد و امثال اينها، پس تأويل آنها واضح است.
امّا خالق بودن مراد از آن، علّت خلقبودن است و علّت غايى را در مقام علّت فاعليّت مجازا استعمال مىكنند؛ و چون علّت غايى خلق عالم ايشاناند و اگر ايشان نبودند خدا عالم را خلق نمىكرد و روزى نمىداد، پس به اين سبب، مجازا فرمود من خلق مىكنم و روزى مىدهم.
و همچنين احاديث دلالت مىكند كه برگ آمدن درختان و ميوهدادن به بركت ايشان است (24: ج 1، ص 144، ح 5؛ 14: ص 151، ح 8) و تأويل أنا مورق الأشجار و مونع الأثمار و مقدّر الأقوات از آن ظاهر مىشود و چنان كه محمّدبن يعقوب كلينى ـ ره ـ در كافى روايت كرده است از حضرت صادق عليه السلام و در آخر آن مىفرمايد: بنا أثمرت الأشجار و أينعت الثمار و جرت الأنهار و بنا تنزل غيث السماء و نبتت عشب الأرض و بعبادتنا عُبد اللّه و لولا نحن ما عُبد اللّه. (همان)
و الحاصل هر گاه خواهيم خطبهالبيان و غير آن، از آنچه مشتمل است بر امثال اين عبارات، تأويل كنيم به نحوى كه ناخوشى نداشته باشد؛ مىتوانيم كرد، ولكن محتاج است به فرصتى و دقّتى و بسط زيادى و الحال تكليف ما در آن نيست و احتياجى هم به آن نيست و رسول رساله هم مستعجل است؛ ولكن ذكر مىكنيم در اين مقام، حديثى از كلمات ائمّه انام عليهم السلام كه به آن ظاهر مىشود تأويل بعضى از فقرات خطبة البيان. و از آن حديث، مىتوان يافت كه ممكن است حمل بسيارى از مطلب آن را بر وجه صحيح كه غبارى بر آن نباشد. و آن حديثى است كه نقل شده از آخر كتاب بصائر الدرجات تأليف شيخ بزرگوار محمّدبن الحسن الصفّار قمى رحمهاللهقال طاب ثراه: باب فيه شرح أمور النبيّ و الأئمة عليهم السلام أنفسهم و الردّ على من غلا بجهلهم ما لم يعرفوا من أقاويلهم... ۱
1.در اينجا متن حديث به صورت كامل، در حدود ۸ صفحه، در نسخه اصل آمده است كه جهت اختصار، آن را در اين نوشتار نمىآوريم. (۱۹: ص ۵۲۷ ـ ۵۳۶)