رساله‏ اى در بررسى اصالت «خطبه‏ البيان» - صفحه 173

و همچنين نظر ايشان به حديثى باشد كه در تفسير آيه شريفه «إنّ اللّه‏ يأمر بالعدل و الإحسان و إيتاء ذي القربى و ينهى عن الفحشاء و المنكر و البغى.» (نحل (16) / 90) وارد شده كه عدل، پيغمبر صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله ‏وسلماست و احسان، اميرالمؤمنين و ذى‏القربى، ائمّه عليهم ‏السلام و فحشاء و منكر و بغى، آن سه نفرند به ترتيب.
و امّا حاصل جواب امام عليه ‏السلام از سؤال مفضل اين است كه هر كس كه اعتقاد او اين باشد كه تو از من پرسيدى، پس او در نزد من مشرك است به خداى تبارك و تعالى و شرك او ظاهر و هويداست و شكّى در آن نيست. و خبر مى‏كنم تو را كه اين گفتار جماعتى است كه شنيده‏اند چيزى را و نفهيمده‏اند معنى آن را و افترا بسته‏اند به خدا و رسول او. كافى است همين معنى در بيان جهل و نادانى ايشان و اگر فهميده بودند كلام خدا و رسول را بر آن وجهى كه مراد ايشان بود، بر ايشان باكى نبود ولكن سهل‏انگارى كردند و از حدود الاهى تجاوز كردند، و تعدّى نمى‏كنند از حدود خدا مگر مشركى يا كافرى.
بعد از آن فرمودند كلامى طولانى كه حاصل آن اين است كه آنچه به گوش آنها رسيده كه نماز و روزه و عبادات همه پيغمبر است، حق است؛ ولكن معنى آن اين است كه اصل دين معرفت پيغمبر و امام است. پس اگر كسى پيغمبر و امام را شناخت، نماز و روزه و اعمال به او نفع مى‏بخشد و كسى كه آنها را نشناخت، نماز و اعمال او صحيح نيست و در حكم عدم است. پس گويا كه عمل واقعى همان معرفت پيغمبر و امام است؛ نه اينكه هر كس پيغمبر و امام را شناخت ديگر اين اعمال از او ساقط مى‏شود؛ چنان كه اين ملاحده بى‏دين فهميده‏اند. و به مضمون اين مطلب احاديث هم بسيار است.
پس چون پيغمبر و امام امر به افعال حسنه مى‏گويند و ايشان سبب تبليغ آن اوامرند و امتثال به آن اوامر نمى‏شود الّا به معرفت ايشان، پس گويا ايشان خود عباداتند و عبادات خود ايشان است چنان كه دشمنان ايشان از شياطين جنّ و انس و جبت و طاغوت امر به قبائح مى‏كنند؛ پس گويا قبائح نفس ايشان است و ايشان نفس قبائح. پس اين كلام صحيح است كه بگوييم كه حسنات خود اولياء خداست

صفحه از 177