يازدهم) عمّهام را ديدم كه نشسته مشغول عبادت و نماز است.» (محلاتى، 1384، ج 3، ص 62) خدامحورى عنصر لاينفكّ زندگى حضرت زينب (س) است. ايشان ابراهيموار از حسين عليه السلام - كه از جانش عزيزتر است - مىگذرد و در حالى كه جانش از فقدان برادر بىقرار است، با نگاه به پيكر خونين برادر مىگويد: اللّهمّ تقبّل هذا القربان. زينب (س) عارفى وارسته است كه همه جهان را جلوهگاه حق مىداند و از همينرو، در اوج مصائب جز زيبايى، چيزى نمىبيند. بنابراين آن هنگام كه ابنزياد او را مورد خطاب قرار مىدهد و مىگويد: نظرت در مورد كار خدا با برادر و اهل بيتت چيست مىفرمايد: «جز زيبايى چيزى نديدم.» (14: ص 176) از ديدگاه زينب (س) خداوند برترين پشتيبان است. از اينرو، در حضور يزيد بىاعتنا به شكوه و مقام ظاهرى او، او را مورد خطاب قرار مىدهد و مىفرمايد: «من از تو به خدا شكايت مىكنم و به او پناه مىبرم... و خدا بهترين پشتيبان براى ماست.» (همان: ص 190)
صبر در مصائب
طوفان مصائب از هر سو به زينب هجوم آورده است و تنها در يك نيمروز، فرزندان، برادران، فرزندان برادر و از همه مهمتر، امام و ولىّ خويش را از دست داده است. هريك از اين مصائب به تنهايى، شكوه و اقتدار يك انسان را در هم مىشكند و عنان اختيار از كف او مىگيرد. زينب(س) در حالى با اين مصائب روبه رو بود كه دشمن اجازه سوگوارى و گريه بر شهدا را از بازماندگان آنها سلب كرده بود. از علىّبن حسين نقل شده است كه «اگر از ديده هر كدام از ما اشكى سرازير مىشد، سرش را با نيزه مىكوفتند.» (۲۰: ص ۳۴۶) اين در حالى است كه «اصل فراهم كردن مجال براى ماتم يكى از راهكارهاى كمك به مصيبتزدگان براى مواجه با بحرانهاى ناشى از فقدان عزيزان است.» (28: ص 80) با وجود اين زينب(س) كه از يك سو داغدار عزيزان خويش است و از سوى ديگر با هجوم بىرحمانه دشمنان به خيام مواجه است، به گونهاى مدبّرانه اعمال و رفتار خويش را در راستاى حمله به دشمنان