مديريت مىكند. نمونه بارز اين رفتارهاى هدفمند پس از شهادت امام حسين عليه السلام در گودال قتلگاه قابل مشاهده است؛ در آن زمان كه از هر سو وجود مقدّس حضرت زينب آماج تيرهاى مصيبت بود «بالاى سر امام حسين ناله مىزد و با صداى غمگين و قلبى شكسته، فرياد مىزد: وا محمّداه! خداى آسمان بر تو درود فرستد! اين حسين توست كه عريان و خون آلود با اعضاى قطعه قطعه بيفتاده. واى از اين مصيبت. دختران تو اسيرند. شكايتها را به نزد خدا و نزد محمّد مصطفى و نزد علىّ مرتضى و فاطمه زهرا و حمزه سيّد الشهداء مىبرم. وا محمّداه! اين حسين است كه در اين بيابان كه باد صبا بر آن خاك پاشد، كشته زنازادگان است. امان از اين همه حزن و اندوه و اين همه سختى و بلا بر تو اى اباعبداللَّه. گويا جدّم رسولاللَّه صلى اللَّه عليه وآله امروز دنيا را ترك فرمود. اى اصحاب محمّد، اينان ذرّيّه مصطفىاند كه چون اسيران برده شوند. (14: ص 159-160)
عقيله بنىهاشم در اين مرثيهسرايى، شيوه متداول زنان عرب را در پيش نمىگيرد؛ بلكه با اقدامى هدفمند ضمن يادآورى نسب سيّدالشهدا، سپاه دشمن را در زمانى كه به خيال خود به اوج پيروزى دست يافته بودند، محكوم مىكند. تحمّل مصائب و شكيبايى در برابر انبوه رخدادهاى ناگوار از عزت نفس و اقتدار ايشان نشئت مىگيرد. «شخص با عزتنفس بالا هرگز اجازه نمىدهد اضطراب يا فقدان امنيت، خاطر او را كلافه كند. در برخورد با ديگران از قدرت ابراز وجود برخوردار است و در شرايط استرس و فشار روانى، از خود مقاومت و پايدارى نشان مىدهد.»(5) عزت نفس بالا و اقتدار، شخصيّت فرد را به نوعى به خود كنترلى سوق مىدهد. از همين رو، در گذرگاههاى سخت و دشوار مصائب، هرگز عنان اختيار از كف نمىدهد و با تدبير به هدايت امور مىپردازد. صبر در مصائب و سختيها نويددهنده عزت و اقتدار است. امام باقر در اين ارتباط مىفرمايند: «هركه در برابر مصيبتى شكيبايى ورزد، خداى عزّوجلّ بر عزتش بيفزايد.» (۲۳: ج ۸۲، ص ۱۲۸)