عزّت‏ مدارى در حادثه عاشورا و تبلور آن در سيره حضرت زينب عليها السلام‏ - صفحه 19

مى‏شود؛ زيرا عزت و اقتدار عقيله بنى‏هاشم از حق‏گرايى او نشئت گرفته است و انسان حق‏طلب از عزت و اقتدار بالايى برخوردار است و عزت نفس بالا در رفتارو گفتار و حتّى حالات فيزيكى او متبلور مى‏شود.
درباره نحوه ورود حضرت زينب به قصر دارالاماره نقل شده است كه زينب(س) بدون اينكه اعتنايى به آن جبّار ستمگر (ابن زياد) نمايد، وارد مجلس گرديد و نشست. چون زينب با آن حالت و بدون اجازه گرفتن از ابن‏زياد در جاى خود جلوس نمود، ابن‏زياد با بهت و حيرت پرسيد: تو كيستى كه اين چنين مى‏نشينى؟ زينب(س) بى‏اعتنا به او جواب نداد. ابن‏زياد سه بار پرسش خود را تكرار مى‏كند و زينب براى درهم كوبيدن اقتدار دروغين او و تحقير اين مظهر خودكامگى، به او پاسخى نمى‏دهد تا سرانجام يكى از كنيزكان مى‏گويد: اين زينب دختر فاطمه است. ابن‏زياد كه عزت غيرخدايى‏اش به ذلّت مبدل گشته بود، با خشم و كينه، رو به زينب (س) مى‏كند و مى‏گويد: خدا را شكر كه شما را رسوا كرد. زينب (س) ديگر سكوت را جايز نمى‏داند با اقتدار و صلابت بار ديگر عزت الاهى خود و خاندانش را به رخ ابن‏زياد مى‏كشاند: «سپاس سزاوار خدايى است كه ما را به محمّد گرامى داشت و از آلودگى و پليدى مبرا ساخت.» (17: ج 5، ص 457) زينب (س) بار ديگر اعلام مى‏دارد كه عزت او و خاندانش به واسطه اتّصال آنها به ذات بارى تعالى است «مَنِ اعْتَزَّ بِغَيْرِ اللَّه أَهْلَكَهُ الْعِزُّ: هركه عزت را از غير خدا بجويد، آن عزت او را هلاك مى‏كند.» (آمدى، 1380، ص 478) عشق به خدا و حق‏محورى يكى از اصلى‏ترين عوامل رفتارهاى عزت‏محور و اقتدار حضرت زينب(س) در رويارويى با خودكامگان زمان بود. عشق به خدا و پاى‏بندى به اخلاق يكى از عواملى است كه باعث ايجاد عزت نفس بالا در افراد مى‏گردد؛ زيرا حق‏طلبى و ظلم‏ستيزى انسان را به سمت پاسدارى از حرمت نفس سوق مى‏دهد و اين حرمت نفس نوعى خود ارزشمندى در فرد ايجاد مى‏كند. عزت نفس نيز به حرمت نفس و احساس خودارزشمندى دلالت مى‏كند. اين احساس خود ارزشمندى باعث مى‏شود كه انسان از موضع قدرت با مسائل و مشكلات روبه‏رو

صفحه از 22