شوند و از علم او بهرهمند گردند. اميرالمؤمنين عليه السلام اذن فرمود و زنها مىآمدند و تفسير قرآن مجيد را از زينب(س) فرا مىگرفتند. (12: ص 82)
اين اوّلين تجلّى دانش زينب كبرى(س) در جامعه آن روز مسلمانان بود. اجازه اميرالمؤمنين عليه السلام به دانشآموز مكتبش براى تفسير قرآن به زنان كوفه، خود بالاترين سند براى بيان جايگاه والاى علم اين بانوست.
پس از آن، بهترين سند در بيان جايگاه رفيع علمى وى، كلام معصوم معاصر او، امام علىّبن الحسين عليه السلام است. امام سجّاد عليه السلام پس از خطبه عمّه بزرگوارش در شهر كوفه مىفرمايد: «... أنتِ بِحَمدِ اللَّه عالِمَةٌ غيرُ مُعَلَّمَةٍ وَ فَهِمَةٌ غَيرُ مُفَهَّمَةٍ: تو بحمد اللَّه، عالم آموزگار ناديده و خردمند نياموخته هستى! (۱۴: ج ۲، ص ۳۰۱)
با تكيه بر اين كلام معصوم، بىترديد، مىتوان گفت زينب كبرى(س) متعلّم به علوم اكتسابى نبوده، بلكه بدون واسطه، علم را دريافت كرده است و اين عجيب نيست؛ چرا كه اين خاندان خزّان علم و معادن حكمتاند. نك: زيارت جامعه كبيره) شايد به دليل همين ويژگى است كه برخى معتقدند عقيله بنىهاشم داراى علم منايا و بلايا بوده است.۱
نكته ديگر در بيان مقام علمى زينب(س) اين است كه به نظر مىرسد، كلام او با يزيد در مورد تعداد كشتهشدگان سپاه كوفه تكيه بر مقام علمى وى دارد؛ آنجا كه يزيد گفت: «حسين با يارانش به كوفه آمد و ما به آنها تاختيم. آنها در حالى كه به يكديگر پناهنده شده بودند ما همه را كشتيم.» زينب(س) بىدرنگ فرمود: «اى دروغگو! شمشير برادرم خانهاى را در كوفه نگذاشت، مگر اينكه اهل آن گرياناند.»۲
با عنايت به اينكه غلوّ و زيادهگويى در كلام خاندان نبوّت جايى ندارد و دقّت به