اشكالها، بىاعتنايى به مسلمانان و تأكيد بيش از حد بر غربيان است.
آنچه مسلّم است اينكه تولّد با سعادت آن حضرت در مدينه منوّره، در سال پنجم هجرى۱ و يا پنجم جمادى الاولى سال ششم هجرى۲ واقع شد و هرگز هم از عبداللَّهبنجعفر طلاق نگرفت. حضرت زينب (س) در واقعه كربلا و پس از آن، دمى از رسوا كردن دشمن بازنايستاد و سرانجام جان به جانآفرين تسليم كرد. مهم نيست كه در كجا: مدينه، دمشق يا قاهره؛ چرا كه زينب از جنس زمينيان نبود، آسمانى بود، همانند ساير اهلبيت و همهجا و هر لحظه تا ابديّت تاريخ حضور خواهد داشت.
در اين نوشتار، به پاسخگويى و نقد دو مقالهاى كه مفاد و محتواى آنها نقل شد، اشاره نمىشود؛ ليكن دليل نقل آنها صرف ترجمه نيست، بلكه نوعى انذار است. انذار براى ارادتمندان آستان آسمانى اهل بيت عليهم السلام كه بدانند مظلوميّت اهل بيت عليهم السلام تنها به دوران بنىاميّه و بنىعبّاس محدود نمىشود؛ بلكه در همين روزگار هم آن مظلوميّت ادامه دارد. اين مظلوميّت به دو شكل است:
1) تحريفهاى فرنگيان مغرض، ناآگاه از حقيقت و احياناً كمدانش۳.
2) فعّال نبودن و كمكارى آنانى كه به شوق ارادت به اهل بيت عليهم السلام زندهاند و افتخارشان همين شيدايى است.۴
1.محمّد باقر پورامينى، چهرهها در حماسه كربلا (قم: بوستان كتاب، ۱۳۸۲)، ص ۱۵۰.
2.السيّد محمّد كاظم القزوينى، زينب الكبرى من المهد إلى اللّحد (قم: ۱۴۲۳ ه / ۱۳۸۱ ش / ۲۰۰۲ م) ص ۳۱؛ و سيّد عطاءاللَّه مهاجرانى، پيامآور عاشورا: بررسى سير زندگى، انديشه و جهاد زينب كبرى، چاپ نهم (تهران: اطّلاعات، ۱۳۸۳)، ص ۲۰.
3.ممكن است گاهى برخى از مستشرقان دچار سوء برداشتهايى شوند؛ ليكن نظر به سختكوشى و پيگيرى آنان در مسائل علمى، كم دانش بودن آنها در مسائلى كه وجهه اهتمام آنهاست، بسيار بعيد است. از اينرو، اين عملكرد نوعى «تجاهل آكادميك» مىتواند باشد. بررسى زندگينامه و كارنامه علمى بسيارى از مستشرقان گواه روشنى بر سختكوشى و جدّيّت آنهاست كه گاه حيرتآور است كه به چه جزئيّاتى توجّه دارند. براى نمونه، به كتابهاى نجيب العقيقى، المستشرقون؛ آربرى، مقالات شرقشناختى؛ و بروخمان و شرودر، مطالعات عربى - اسلامى در هلند مراجعه شود.
4.نگارنده اين سطور، مقالهاى ديگر در اين زمينه نوشته است: «عاشورا» در برخى كتابهاى مرجع انگليسى - فصلنامه شيعهشناسى، ش ۲۱، بهار ۱۳۸۷، ص ۵۹-۸۲.