الف) علّامه مجلسى (مرآت العقول، ج 3، ص 148) در مورد «ابوقتاده» مىگويد كه نام او تميمبن نُضَير العداوى است؛ مع هذا، ممكن به نظر نمىرسد كه اين همان مورد باشد؛ چون عداوى، بصرى بوده و ارتباطى با شام نداشته است. (ابنسعد، الطبقات، ج 7، قسم 1، ص 94؛ ابنحجر، تهذيب التهذيب، ج 12، ص 205؛ الاصابه، ج 1، ص 378-379) اين ابوقتاده در واقع، فردى ديگر از اهل شام بوده است (781/164)۱
او راوى حديث بوده و آنچه از او مىدانيم، همان چيزى است كه از علماى حديث براى ما به جا مانده و اينكه او ابوقتاده شامى بوده و به عنوان راوى قابل اعتماد و معتبر، شناخته نمىشده است. (بخارى، التاريخ الكبير، [ الكنى]، ج 9، ص 64؛ خطيب، تاريخ بغداد، ج 14، ص 402-401؛ الذهبى، ميزان الاعتدال، ج 9، ص 564؛ ابنحجر، لسان الميزان، ج 7، ص 97؛ الاصابة، ج 4، ص 39)
ب) موسىبن اشيم، فردى است كه به عنوان راوى غيرمعتبر، شناخته مىشود و حتّى ايمان او نيز مورد ترديد است. (رجال كشّى، ص 344؛ معجم الرجال، ج 6، ص 150-149؛ رجال ابنداوود، ص 521؛ رجال علّامه، ص 257؛ جامع الرواه، ج 2، ص 271) به اين دليل، اين حديث در شمار احاديث ضعيف شمرده مىشود؛ همانگونه كه در مرآت العقول ج 3، ص 148 بيان شده است.
ج) بايد توجّه داشت كه اين حقيقت كه امام براى يك آيه تا سه تفسير ارائه مىدهد، بدين معنا نيست كه آنها ناقض يكديگرند. همانگونه كه در ديگر تفاسير علمى، كلمات بايد به گونهاى انتخاب شوند كه مناسب توان و گنجايش شنونده باشند، اين سه تفسير متفاوت، هريك، براساس نيازها و فهم سه شخص است كه سؤال را مطرح كرده بودند. اشتباه راوى در اين است كه تصوّر كرده تفسير، چيزى ثابت و بىتغيير است مانند خود آيه. (بنگريد به ارجاع او به ابوقتاده)
امّا در حقيقت، نيازى به توسّل به تقيّه، به عنوان توضيحى براى تفاوتها نيست؛
1.عدد نخست نشاندهنده تاريخ ميلادى و دومين عدد بيانگر تاريخ هجرى است.