تعليقات آيت ‏اللَّه جعفرى بر اصول كافى، شانزده باب از كتاب الحجّه‏ - صفحه 61

240؛ الانبارى، الاضداد، ص 129؛ ابوالطيّب الحلبى، الاضداد فى كلام العرب، ج 2، ص 527-530؛ لسان العرب، ج 5، ص 3-7؛ تاج العروس، ج 3، ص 436-439)
2. توصيف علم براساس سه تقسيم‏بندى قابل ذكر است:
عالم، عِلم (دانسته) و علّت علم.
شقّ دوم و سوم هركدام قابل تقسيم به سه قسمت جزئى تواند بود: گذشته، حال و آينده. بنابراين، به طور مثال، مى‏توان دانش را در گذشته به دو مفهوم به كار برد. گذشته بر مبناى دليل و علّت (براى مثال، من اكنون اين را مى‏دانم؛ زيرا آن را ديروز ياد گرفته‏ام). يا گذشته بر مبناى آنچه شناخته شده است (براى مثال، من مى‏دانم آنچه ديروز اتّفاق افتاده است.). به طور مشابه، علم حال و آينده نيز همين‏گونه است.
3. در حديث 687 (حديث اوّل باب جهات علوم...)، علم به سه دسته تقسيم شده است: ماضى، غابر و حادث. در اينجا، غابر با ماضى تقابل دارد، پس به مفهوم اوّل آمده است؛ يعنى به معناى ادامه. در حديث 689 (حديث سوم همان باب)، علم به سه بخش تقسيم شده است. اين‏بار بخشها عبارت‏اند از غابر، مزبور و آنچه در قلوب ما نَكْت شده است. در حديث اوّل، حادث اين گونه تعريف شده است. در مورد غابر و مزبور، در حديث اوّل، آنها به عنوان مترادف آمده‏اند؛ امّا در حديث سوم، كاملاً دو بخش جداگانه‏اند. از توضيحاتى كه داده شده، پيداست كه مزبور نيز در هر دو حديث، معناى مشابهى دارد. (يعنى نوشتن، مكتوب كردن)
بنابراين، نتيجه مى‏گيريم كه غابر در حديث اوّل، به معناى مزبور و در حديث سوم، به معناى ماضى به كار رفته است. مى‏دانيم كه غابر دو معنا دارد؛ پس اين تفاوت را ناشى از هم‏نامى مى‏دانيم.
4. مافى در حديث اوّل، يعنى آنچه پيشتر شرح داده شده است (مفسّر)؛ يعنى آن علّت علم موجود در گذشته است. افزون بر اين، يعنى علم به چيزى كه قبلاً رخ

صفحه از 72