تعليقات آيت ‏اللَّه جعفرى بر اصول كافى، شانزده باب از كتاب الحجّه‏ - صفحه 62

داده است و اين مفهوم بسيار ساده‏تر از آن است كه نيازمند توضيح باشد.
در حديث سوم، غابر به عنوان آنچه قبلاً بوده است، توضيح داده شده، و در اين مفهوم، بايد معناى «قبل» را هم در علّت علم و هم در حوادث رخ داده، لحاظ كرد. بنابراين، ماضى در معناى اوّل و غابر در حديث سوم، معناى مشابهى دارند: علم از طريق آنچه قبلاً حادث شده و علم به آنچه قبلاً حادث شده است.
در نوع دوم علم، يعنى غابر در حديث اوّل و مزبور در اوّل و سوم، توضيح ارائه شده نشان مى‏دهد كه علّت اين علم در مكتوب بودن آن است.(مزبور) اين معنايى است كه در حديث اوّل ارائه شده است؛ امّا در حديث سوم، مزبور خودش به عنوان علم آنچه براى ما رخ خواهد داد (ما يأتينا) توضيح داده شده كه توضيحى است مرتبط با آنچه دانسته شده است. بنابراين، پيداست كه اين نوع دوم علم قبلاً محقّق شده است. همچنين پيداست كه اين علم مكتوب، دقيقاً چيزى است كه در احاديث فصل 40 (از ترجمه انگليسى اصول كافى) آمده؛ آنجا كه مرتبط به چيزهايى مانند مصحف حضرت زهرا عليها السلام است.
* ص 363 - باب الإشارة و النصّ على أميرالمؤمنين عليه السلام، ح 1، پايان حديث:
براساس سخنان علّامه مجلسى در مرآت العقول (ج 3، ص 269)، در سلسله راويان اين حديث، راوى‏اى ناشناخته وجود دارد؛ زيرا همه سلسله‏هاى روايى اين حديث به زيدبن المعجم الهلالى الكوفى ختم مى‏شود كه فردى ناشناخته است. (الطوسى، الرجال، ص 195 و 196، مجمع الرجال، ج 3، ص 77؛ جامع الرواه، ج 1، ص 341، معجم رجال الحديث، ج 7، ص 338) همچنين عيّاشى نيز اين حديث را از راوى مشابهى روايت كرده است؛ امّا با كمى تفاوت در متن آن.
علىّ‏بن ابراهيم نيز آن را با كمى تغيير در متن نقل كرده است؛ البته بدون سلسله راويان آن به طور كامل و پيداست كه سلسله راويان در كافى و عيّاشى نيز همين سلسله بوده است كه او آن را حذف كرده است؛ زيرا قسمتى از اين سلسله راويان كه

صفحه از 72