خويش و نبوت پيامبر خاتم صلى اللَّه عليه وآله و پيامبران ديگر و ولايت اميرالمؤمنين و ائمّه طاهرين عليهم السلام عهد و پيمان نگرفته است. آنها واقعاً با خداى خود سخن نگفتهاند و با او پيمان نبستهاند و تصديق و تكذيبى از ناحيه آنها وجود نداشته است؛ بلكه تمام اينها بيانى تمثيلى و مَجازى از امورى است كه در همين دنيا براى انسانها رخ مىدهد. يعنى آنگاه كه انسان پا به اين دنيا مىگذارد و از ناحيه خداى متعال به او عقل داده مىشود و رسولان براى توجّه دادن او به احكام عقل، مبعوث مىشوند، انسان به واسطه عقل خود، نفس خويش را به وجود خداوند متعال ملزم مىكند. و مراد از عهد و پيمانى كه در آيه ذرّ مطرح شده نيز همين است.
3. سيد مرتضى (م 436)
شخصى از سيّد مرتضى درباره عالم ذرّ و حقيقت آن و حوادثى كه در آن عالم روى داده است، مىپرسد. سيّد در جواب، ابتدا به صورت كلّى اين نكته را تذكّر مىدهد كه با ادلّه نقلى و روايات، نمىتوان از آنچه به ادلّه قطعى ثابت شده است، دست برداشت و آيات و روايات، بايد بر اساس ادلّه عقلىِ ثابت شده، معنا و تفسير شوند. او تأكيد مىكند كه بر اساس همين قاعده و ضابطه، ما ظواهر آياتى را كه بر تشبيه دلالت دارند، تأويل مىكنيم.
وى پس از بيان اين مقدّمه، درباره عالم ذرّ مىنويسد:
و قد دلّت الأدلّة أنّ اللَّه تعالى لايكلّف إلّا البالغين الكاملين العقول و لايخاطب إلاّ من يفهم عند الخطاب.
و هذه الجملة تدلّ على أنّ من روى أنّه خوطب في الذرّ و أخذت عنه المعارف، فأقرّ قوم و أنكر قوم، كان عاقلاً كاملاً مكلّفاً؛ لأنّه لو كان بغير هذه الصفة لم يحسن خطابه، و لاجاز أن يقرّ ولا أن ينكر. ولوكان عاقلاً كاملاً لوجب أن يذكر الناس ماجرى في تلك الحال من الخطاب والإقرار والإنكار،