لأنّ من المحال أن ينسي جميع الخلق ذلك، حتّى لايذكروا و لايذكره بعضهم. (6: ج 1، ص 113-114)
دليلهايى دلالت مىكنند كه خداوند متعال، كسانى را تكليف مىكند كه به حدّ بلوغ رسيده و خردهايشان كامل شده است و با كسى سخن مىگويد كه سخن را بفهمد.
اين دليلها مىرساند آنان كه خداوند متعال در عالم ذر با آنها سخن گفته و بر معارف از آنها پيمان گرفته و گروهى اقرار كردند و گروهى انكار، آنها بايد عاقل و كامل و مكلّف باشند؛ زيرا اگر اين اوصاف را دارا نمىشدند، سخن گفتن با آنها درست نبود و اقرار و انكار آنها فائدهاى نداشت. و اگر آنان در عالم ذرّ عاقل و كامل بودند، پس بايد سخن گفتن و اقرار و انكارِ آنجا را به ياد مىآوردند؛ چون محال است كه همه خلق آن را فراموش كنند؛ به گونهاى كه هيچ يك از آنها هيچ چيزى از آنجا را به ياد نياورد.
اصل اين سخن كه تكليف بدون بلوغ و عقل و فهم صحيح نيست، كاملاً درست و مطابق فهم صريح همه عقلاست و به طور طبيعى، احدى نبايد در اين سخن شك و شبهه داشته باشد.
همچنين شكّى نيست كه هرچند فرزندان آدم عليه السلام در عالم ذرّ به هنگام خروج خيلى كوچك بودند، امّا خداى تعالى آنها را به اندازهاى از عقل و فهم بهرهمند ساخت كه قادر به سخن گفتن و انجام تكليف باشند. آيه شريفه و روايات نيز به صراحت دلالت دارند كه همه فرزندان آدم عليه السلام در آنجا مورد خطاب مستقيم خداوند متعال قرار گرفتند و به ربوبيّت او اقرار كردند. پس آنچه در آنجا روى داده، هيچ منافاتى با دليلهاى اقامه شده از ناحيه عقل ندارد. همچنين هيچ دليلى اقامه نشده است كه اعطاى درك و شعور از سوى خدا به موجودات ذرّى و دريافت معارف الاهى از سوى آنان و عقد پيمان بين خدا و اين موجودات، عقلاً محال باشد.