روايات عقل خوانده مىشود، به هيچ وجه، بر عقل فلسفى و عرفانى منطبق نمىشود. در فلسفه، مراد از عقل موجودى بسيط و مجرّد است كه تمام موجودات را به اجمال در بر مىگيرد و همه موجودات به وجود عقلى در عقل موجودند. به همين جهت گفته مىشود: «بسيط الحقيقة كلّ الأشياء وليس بشيء منها». امّا در لسان روايات، عقل، نورى است كه خوبى و بدى، زشتى و زيبايى و حقّ و باطل به واسطه آن ادراك مىشود. ذات عقل، هيچ امرى در حقيقت خود ندارد. نه چيزى از او به وجود مىآيد و نه چيزى در او وجود پيدا مىكند. اشياء در جايگاه خود به واسطه آن شناخته مىشوند. پس كشف عقل به واسطه وجود صورت عقلى اشياء در آن نيست. بنابراين، انطباق عالم ذرّ به عالم عقول - كه ساخته ذهن بشر است - درست نيست و تفسير بمالايرضى صاحبه مىباشد. و هيچ كسى حق ندارد كلام ديگرى را بدون دليل، به معنايى حمل كند كه روح صاحب كلام هم از آن خبر ندارد.
تا اينجا آراء و اقوال عالمان و انديشمندان شيعى تا قرن هشتم - كه درباره عالم ذرّ بحث كرده و درباره آن نظر دادهاند - بر اساس تتبّع ما تمام شد. ممكن است عالمانى در اين ميان باشند كه در خصوص عالم ذرّ مطالبى داشته باشند و ما به آن دست نيافته باشيم؛ امّا مهم آن است كه بتوانيم گزارشى از آنچه در دسترس داشتيم، ارائه دهيم تا سير تاريخى آن را هم بتوانيم به صورت دستهجمعى ببينيم.
فهرست منابع
1. قرآن كريم.
2. آملى، سيّد حيدر. المحيط الاعظم والبحر الخضم في تأويل كتاب اللَّه العزيز المحكم. تحقيق: سيّد محسن الموسوى التبريزى. المعهد الثقافى نور على نور، 1428 ق.
3. ابن طاووس. علىبن موسىبن جعفربن محمّدبن محمّد. سعد السعود للنفوس. تحقيق: مركز