خداوند، آنان را از سختيها و هول و هراس آن روز نجات دهد.
اين نجات و رهايى از آن ترس و هراس، فرمان و عطايى است از جانب خداوند براى كسى كه قبر تو يا قبر برادرت يا قبر حسن و حسين را زيارت كند؛ در حالى كه به جز خشنودى خداوند را اراده نكرده باشد. البتّه گروهى از مردمى كه نفرين و خشم خداوند بر آنان واجب شده است، خواهند كوشيد كه نشانه و اثر آن مزار مبارك را نابود كنند؛ ولى خداوند راهى براى آنان كه به اين هدف شوم برسند، قرار نخواهد داد.
پس از نقل اين مطالب، پيامبر فرمود: چيزى كه مرا گرياند و اندوهگين ساخت، همين ماجراهايى بود كه جناب جبرئيل برايم نقل كرد.
ادامه سخنان حضرت زينب (س)
حضرت سجّاد فرمود: عمّهام زينب افزود: هنگامى كه ابنملجم - كه نفرين خدا بر او باد - پدرم را با شمشير زهرآگين ضربت زد و من نشانه مرگ را در چهره آن عزيز ديدم، به او عرض كردم: پدر جان! امّ ايمن برايم چنين مطالبى بازگفته است؛ دوست دارم در اين ساعات پايانى زندگانى شما، آن را از زبان شما نيز بشنوم.
پدرم فرمود: دختر عزيزم، آن ماجرا درست همانگونه است كه امّ ايمن برايت نقل كرده است. گويا من مىبينم كه تو و دختران خاندانت، اسيران اين شهر و ديار شدهايد؛ در حالى كه خوار و خفيفتان كردهاند و مىترسيد كه مردم شما را از ميان بردارند. دخترم! در آن هول و هراس، صبورى پيشه كن. به خدايى كه دانه را شكافت و انسان را آفريد، سوگند مىخورم كه در آن روزگار، در روى زمين براى خدا ولىّاى به جز شما و دوستداران و شيعيان شما وجود ندارد.
پدرم در ادامه اين بشارت تسلّىبخش فرمود:
رسول خدا پس از بيان اين مطالب به ما فرمود: ابليس، در آن روز كه حسين به شهادت مىرسد، از فرط خشنودى به پرواز درمىآيد و تمام پهنه زمين را مىپيمايد