گزارش حضرت زينب از رويداد كربلا و مقدّمات و پيامدهاى آن‏ - صفحه 103

خداوند، آنان را از سختيها و هول و هراس آن روز نجات دهد.
اين نجات و رهايى از آن ترس و هراس، فرمان و عطايى است از جانب خداوند براى كسى كه قبر تو يا قبر برادرت يا قبر حسن و حسين را زيارت كند؛ در حالى كه به جز خشنودى خداوند را اراده نكرده باشد. البتّه گروهى از مردمى كه نفرين و خشم خداوند بر آنان واجب شده است، خواهند كوشيد كه نشانه و اثر آن مزار مبارك را نابود كنند؛ ولى خداوند راهى براى آنان كه به اين هدف شوم برسند، قرار نخواهد داد.
پس از نقل اين مطالب، پيامبر فرمود: چيزى كه مرا گرياند و اندوهگين ساخت، همين ماجراهايى بود كه جناب جبرئيل برايم نقل كرد.

ادامه سخنان حضرت زينب (س)

حضرت سجّاد فرمود: عمّه‏ام زينب افزود: هنگامى كه ابن‏ملجم - كه نفرين خدا بر او باد - پدرم را با شمشير زهرآگين ضربت زد و من نشانه مرگ را در چهره آن عزيز ديدم، به او عرض كردم: پدر جان! امّ ايمن برايم چنين مطالبى بازگفته است؛ دوست دارم در اين ساعات پايانى زندگانى شما، آن را از زبان شما نيز بشنوم.
پدرم فرمود: دختر عزيزم، آن ماجرا درست همان‏گونه است كه امّ ايمن برايت نقل كرده است. گويا من مى‏بينم كه تو و دختران خاندانت، اسيران اين شهر و ديار شده‏ايد؛ در حالى كه خوار و خفيفتان كرده‏اند و مى‏ترسيد كه مردم شما را از ميان بردارند. دخترم! در آن هول و هراس، صبورى پيشه كن. به خدايى كه دانه را شكافت و انسان را آفريد، سوگند مى‏خورم كه در آن روزگار، در روى زمين براى خدا ولىّ‏اى به جز شما و دوستداران و شيعيان شما وجود ندارد.
پدرم در ادامه اين بشارت تسلّى‏بخش فرمود:
رسول خدا پس از بيان اين مطالب به ما فرمود: ابليس، در آن روز كه حسين به شهادت مى‏رسد، از فرط خشنودى به پرواز درمى‏آيد و تمام پهنه زمين را مى‏پيمايد

صفحه از 104