مىفرمايد:
هان اى بزرگان! كدام يك از شما تخت او (بلقيس) را پيش از آنكه آنان (بلقيس همراهانش) گردن نهاده نزد من آيند، برايم مىآورد؟ بزرگى از بزرگان جن عرض مىكند: من، پيش از آنكه از جايت برخيزى، آن را مىآورم. در اين هنگام، كسى كه دانشى از كتاب نزدش بود، گفت: من آن را پيش از آنكه چشم برهم بزنى، مىآورم.(نك: نمل (27) / 38 - 40)
آن كس كه چنان قدرتنمايى كرد، وصىّ و جانشين حضرت سليمان، جناب آصفبن برخيا بود.
امام هادى عليه السلام در بيانى آسمانى، در توضيح اين ماجرا مىفرمايد:
حضرت سليمان از آنچه آصفبن برخيا بدان معرفت داشت (كه به آن وسيله توانست چنان كند) ناتوان نبود؛ ولى مىخواست به امّت خود - كه شامل جنّ و انس بود - بشناساند كه حجّت پس از خودش، جناب آصف است.(تحف العقول، ص ۴۷۸؛ بحارالانوار، ج ۱۰،ص ۳۸۶)
اين داستان را از آنرو آورديم تا بگوييم گاهى چنان است كه امامان معصوم عليهم السلام براى نماياندن مقام والاى بعضى از برگزيدگان، كارى شبيه آنچه را جناب سليمان انجام داد، انجام مىدهند.
يكى از ويژگيهاى حضرت زينب عليها السلام همان است كه امام همام، حضرت سجّاد عليه السلام خطاب به آن بانو فرمود:
وَ أَنْتِ بِحَمْدِ اللَّهِ عَالِمَةٌ غَيْرُ مُعَلَّمَةٍ فَهِمَةٌ غَيْرُ مُفَهَّمَةٍ.
سپاس خداى را كه شما دانشمندى هستيد كه كسى به شما دانش نياموخته و فهيمى هستيد كه كسى شما را فهيم نكرده است.
يعنى دانش حضرت زينب برگرفته از افراد معمولى نبود و فهمى كه آن عزيز دارا بود، با تفهيم ديگران حاصل نشده بود. هر آنچه حضرت زينب مىدانست، خوشههاى زرّينى بود كه از خرمن بىكران علم آسمانى پدر و مادر گرامىاش برگرفته بود.