درباره روايت
روايتى كه اينك مىآوريم، بيانگر ماجرايى است كه امام سجّاد عليه السلام با نقل آن، اراده فرموده است تا جلوه ديگرى از دانش عمّه گرامىاش را نشان دهد؛ همچنان كه حضرت زينب، خود، از امّايمن گزارشى نقل مىكند كه خود، نسبت بدان آگاهتر است. و اين به جهت اتمام حجّت بر كسانى است كه در آينده اين خبر را مىخوانند و امّايمن را - از آن رو كه خدمتكار پيامبر بوده - نسبت به اسرار زندگى پيامبر، آگاهتر از حضرت زينب مىدانند كه در آن زمان، در سنّ كودكى بوده است. امام سجّاد عليه السلام به خاطر علم وهبى الاهى امامت، خود، آن ماجرا را مىداند؛ امّا به خاطر بيان مقام والاى حضرت زينب يا مصلحتى ديگر كه نمىدانيم، ماجرا را به نقل از ايشان گزارش مىفرمايد.
اين روايت، در كتاب كامل الزيارات، نوشته محدّث بزرگوار قرن چهارم، جعفربن محمّدبن قولويه، باب 88 و به نقل از آن، در بحارالانوار، ج 45، ص 179-183، حديث 30 آمده است. راوى حديث، قدامةبن زائده است كه حديث را از پدرش زائده نقل مىكند. زائده، با اينكه در دستگاه حكومتى جايگاهى داشته، به حضور امام سجّاد عليه السلام مىرسيده است. اينك حديث را به نقل از زائده مىخوانيم تا با گوشهاى از زندگى و كمالات حضرت زينب آشنا شويم كه تاكنون كمتر بازگو شده است.
البتّه جاىجاىِ اين حديث شريف - كه سرشار از نكات مهم و حقايق والاست - بايد توضيح و تحليل شود كه اين كار مهمّ در فرصت كوتاه نويسنده، مقدور نيست و به زمان ديگر موكول مىشود. عنوانبندى فرعى متن حديث از سوى نگارنده و براى تسهيل در تقسيم مطالب انجام شده است.