گزارش حضرت زينب از رويداد كربلا و مقدّمات و پيامدهاى آن‏ - صفحه 96

آغاز حديث‏

زائده گويد: به محضر مبارك امام سجّاد عليه السلام مشرّف شدم. امام عليه السلام به من فرمود: اى زائده، به من گفته‏اند كه تو هر زمان كه بتوانى به زيارت حضرت اباعبداللَّه الحسين عليه السلام مى‏روى.
به امام عرض كردم: آرى، همان‏طور كه به عرض و اطّلاع شما رسانده‏اند، گاهى چنين سعادتى نصيبم مى‏شود. امام سجّاد عليه السلام به من فرمود: چرا چنين مى‏كنى؛ در حالى كه تو نزد سلطان سرزمين خويش از جايگاه خوبى برخوردارى؟ همان سلطانى كه اجازه نمى‏دهد احدى ما را دوست بدارد و ما را بر ديگران برترى دهد و فضائل ما را ذكر كند و هر آنچه را از حقّ ما بر اين امّت واجب است، يادآورى نمايد.
من به امام عرض كردم: به خدا سوگند، من اين كار مقدّس را فقط به خاطر خشنودى خدا و رسولش انجام مى‏دهم و خشم و ناخرسندى هيچ‏كس برايم هيچ اهمّيّتى ندارد و اگر به سبب زيارت حسين عليه السلام ناراحتى و سختى‏اى به من برسد، هرگز بر من گران نمى‏آيد.
امام فرمود: به خدا سوگند، مطلب همان گونه است كه گفتى. من هم دوباره عرض كردم: به خدا سوگند، مطلب همان‏گونه است كه عرض كردم. امام از باب تأكيد سه بار اين را فرمود و من هم از باب تسليم، سه بار همان سخن را عرض كردم. سپس امام فرمود: بشارت بر تو باد، بشارت بر تو باد، بشارت بر تو باد. پس اينك تو را از خبرى آگاه مى كنم كه نزد من از اخبار برگزيده‏اى است كه در خزانه سينه‏ام مخزون است.

سخنان امام سجّاد عليه السلام با حضرت زينب عليها السلام‏

آن گاه امام عليه السلام چنين فرمود:
هنگامى كه حادثه هولناك كربلا رخ داد و آن همه بلا به ما رسيد و پدرم و فرزندان و برادران و ديگر همراهانش كشته و خانوده آن حضرت به اسارت گرفته

صفحه از 104