به عنوان عذابى از جانب خدا بودند.۱ يزيد از نسل «من لفظ فوه أكباد الاذكياء»۲ بود. او همان شرابخوارى بود كه دوست و دشمن به فساد او اعتراف مىكردند و حسين عليه السلام وجود چنين حكمرانى را براى حكومت اسلامى مايه نابودى اسلام مىدانست.۳ در مقابل چنين شخصيّتى و در شرايطى كه سر بريده امام حسين عليه السلام در مقابل چشمان زينب(س) توسّط يزيد مورد اهانت قرار مىگيرد و مجلسيان يزيد التماس و به خوارى افتادن خواهر حسين عليه السلام را انتظار مىكشيدند تا آخرين ضربه خود را به پيكر اهل بيت پيامر بزنند، زينب با رفتارى آرام و كلامى استوار و استدلالى كه نشاندهنده ايمان او به پيروزى آنان بر يزيديان بود، خطبه تاريخى خود را - كه اتمامكننده حماسه برادر در ابديّت تاريخ است، ايراد مىكند.
مخاطبان حضرت زينب(س) در كوفه، مردمى بودند كه با شرايط خاص خود، موقعيّتى را ايجاد كرده بودند كه اسلوب عاطفى، بيشتر از اسلوب برهانى و استدلالى، مىتوانست مؤثّر باشد. در مقابل، مخاطبين ايشان در مجلس ابنزياد و يزيد، با شرايطى متفاوتتر و در نتيجه، موقعيّتى ديگر، اسلوب كلامى ديگرى را مىطلبيدند كه مىتوان اسلوب برهان و استدلال همراه با مقدارى عاطفه را مناسب با موقعيّت آنها دانست. البتّه بايد توجّه داشت كه اين موقعيّت خاص در مقابل ابنزياد و يزيد كه اقتضاى اسلوب جدلى و حماسى را دارد - فقط مخصوص شخصيّت زينب(س) است وگرنه، چه كسى به جز دختر على عليه السلام مىتواند با وجود آن همه مصيبتهايى كه بر او وارد شد، باز هم در مقابل زورگويانى همچون ابنزياد و يزيد، مقاومت كند و سر تسليم و خوارى فرود نياورد و به تخطئه و شماتت يزيديان بپردازد.
1.در مجلس ابن زياد، اوخطاب به حضرت زينب(س)گفت: الحمداللَّه الذى فضحكم و قتلكم و أكذب أحدوثتكم: سپاس خدايى را كه شما را رسوا كرد و كشت و دروغتان را ثابت كرد. ۱۱: ص ۱۷۶
2.حضرت زينب(س) در خطبه خود در مجلس يزيد، او را «ابن من لفظ فوه أكباد الازكياء» خواند؛ يعنى: پسر كسى كه جگر پاكترين بندگان خدا را دريد. (همان)
3.و على الإسلام السلام؛ إذا قد بليت الأمّة براع مثل يزيد. (۱۳: ص ۳۰)