زينب كبرى(س) همچون مادر گرامىاش فاطمه زهرا عليها السلام داراى فضايل و مناقب بسيارى بود. چنانچه به ديده دقت و تعمّق در القاب ايشان نگريسته شود، معلوم مىشود كه اين مخدّره چه شأن و مرتبهاى داشته است. زينب را عقيله بنىهاشم، عالمه غير معلَّمه، معصومه صغرى، امينةاللَّه و فهيمه غير مفهَّمه، وليدة الفصاحه، رضيعة الولايه، البليغه، الفصيحه، الكامله و... لقب دادهاند و اين القاب و بسيارى از القاب ديگر، همه حكايت از فضيلتها و منقبتهاى بىشمار اين مخدره دارد؛ به گونه اى كه احدى از زنان عالم را نرسد كه آن مقام شامخ را درك كند، چه رسد كه بدان دست يابند. (2: ص 62 - 63)
اين خود امتيازى است كه حضرت زينب(س) از مربّيان و معلّمانى برخوردار بوده است كه جزيرة العرب، بلكه پهندشت كره خاكى، در طول تاريخ به خود نديده و نمىبيند. در باب تربيت زينب(س) شايد نيازى نباشد كه سخنى بگوييم؛ چرا كه زينب خود از سلاله ولايت و رضيعه وحى است و به مراتب، بيشتر از ديگران از محضر حضرات خمسه طيّبه بهره جسته است.
اوّلين معلّم و مربّى او وجود مقدّس رسول خدا صلى اللَّه عليه وآله بود. پس از آن حضرت، مادرش فاطمه عليها السلام و پدرش على عليه السلام و برادرش امام حسن عليه السلام و امام حسين عليه السلام سعى بسيار در تربيت و پرورش زينب داشتند. همه تلاش مىكردند زينب را آماده و مهيّا كنند تا بتواند مصايب و مشكلات سخت و دشوار را تحمّل كند.
بىشك، يكّهتاز ميدان فصاحت و بلاغت، وجود مقدّس حضرت على عليه السلام است و خطبهها و نامهها و حكمتهاى ايشان پس از قرآن، از بالاترين مرتبه و مقام برخوردار است. كلام اميرالمؤمنين عليه السلام چنان عميق و پر معناست كه صاحبان بصيرت و اهل فن براى آن ارزش بسيارى قائلاند و با شگفتى بدان مىنگرند و كلام آن حضرت را تالى قرآن مىدانند؛ چنان كه فصحا و بلغا گفتهاند: «كلامه دون كلام الخالق و فوق كلام المخلوق.» و خود نيز فرمودهاند: «إنّا لأُمراءُ الكلامِ.» (9: ج 71، ص