نيشابورى در شرح حال و عظمت و مقام زينب، سخنانى دارد كه بسيار پر جلوه و با شكوه است. او در عبارتى بس كوتاه همه گفتنيها را راجع به زينب بيان مىكند و چنين مىگويد: زينب در فصاحت و بلاغت، در پارسايى و عبادت، مانند پدرش على عليه السلام و همانند مادرش زهرا عليها السلام بود. (7: ص 137-138)
علّامه مامقانى (ره) با استناد به خطبههاى زينب، در وصف شيرينى و رسايى سخنانش گويد: او در فصاحت و بلاغت چنان بود كه گويى زبان على عليه السلام در كام داشت و اين مدّعا را مىتوان از خطبههاى او دريافت. (3: ج 33، ص 191)
پيش از فاطمه عليها السلام زنان بسيارى بودهاند كه در مناسبتهايى سخنرانيهايى داشته يا خطبههايى ايراد كرده بودند؛ ولى داورى تاريخ اين است كه به جز فاطمه عليها السلام دختر پيامبر صلى اللَّه عليه وآله زنى را چون زينب سراغ نداريم كه در اين درجه از فصاحت و بلاغت سخن گفته باشد. هنگامى كه او سخن مىگفت، چنان بود كه گويى على عليه السلام است كه سخن مىگويد و ما جلوه آن را در خطبههاى زينب در شهر كوفه، مشاهده مىكنيم.
او در احتجاج چون فاطمه عليها السلام سخن مىگفت و در بيان حق و به كارگيرى استدلال و منطق، چون على عليه السلام به كلام مىايستاد. فصاحت و بلاغت او بىنظير و دليل و برهان او در اقامه حق و دفاع از آن كم نظير بود و اين داورى تاريخ درباره اوست و نويسندگان بسيارى در اين مقوله داورى كردهاند.
در داورى ديگرى درباره ايشان چنين نگاشتهاند: فَقَدْ أظْهَرَتْ أنَّها مِن أكْثَر البيتِ جُرْأَةً و بلاغَةً و فصاحةً: امّا از زينب دختر فاطمه عليها السلام بيش از ديگر زنان اهل البيت دلاورى، بلاغت و فصاحت ظاهر شد. (۱۱: ص ۲۸)
سخنان زينب از جهات متعدّدى داراى اهمّيّت و ارزش است:
1. از آن بابت كه از زنى داغديده، مصيبتكشيده و دردمند و خسته بيان شد.
2. در محلّى عرضه و ارائه شد كه محيط رعب و وحشت بود و جرئت سخن براى افراد نبود.