مىسازد؛ ولى در شام در مجلس يزيد، چون خواص حضور دارند و همه نسبت به امور آگاهاند؛ لحن خطاب فرق مىكند و به مفتضح كردن و مأيوس كردن يزيديان مىپردازد.
2. سجع
سجع در لغت، به معناى بانگ كردن قمرى و كبوتر و يا ناليدن شتر است، و در اصطلاح بديع، سجع عبارت از توافق دو فاصله از نثر بر حرف آخر مىباشد. به عبارت ديگر، سجع آن است كه كلمات آخر قرينهها در وزن يا حرف روى يا هر دو موافق باشند؛ در وزن، يعنى در حركات و سكنات، و در حرف روى يعنى آخرين حرف اصلى قافيهها مطابق هم باشند.
سجع بر سه قسم است: 1. متوازى 2. مطرف 3. متوازن. در كلام حضرت زينب(س) هر سه قسم از سجع وجود دارد.
الف) سجع متوازى؛ مانند: خطبهاى كه در مجلس يزيد ايراد فرمودند: «ألا إنّها نتيجة خلالِ الكفرِ و ضبّ يجرجر في الصدر لقتلى يوم بدر.» (۹: ج ۴۵، ص ۱۵۷)
ب) سجع مطرّف؛ مانند: خطبهاش در بازار كوفه: «فقد بليتم بعارها و منيتم بشنارها.» (همان: ج ۴۵، ص ۱۴۹ و ۱۶۲)
ج) سجع متوازن؛ مانند: خطبهاش در مجلس يزيد: «قَد هتكتَ سُتورَهنّ و أبدَيتَ وُجوهَهنّ.» (همان: ج ۴۵، ص ۱۳۳)
زينب اديبهاى است كه در بحرانها و با همه دردمنديها، سجع و قافيه سخن را از دست نداد و اديبانه سخن گفتن ملكه او بود. در مجلس ابنزياد، خطاب به او عباراتى گفت كه ابنزياد از فرط حيرانى، راه مسخرگى در پيش گرفت و گفت او سجّاعه است و به سجع و قافيه، سخن مىراند؛ پدرش نيز سخن به سجع مىگفت. امّا عبارات بالبداهه زينب - كه در عين حزن و تأثّر بيان مىشد - چنين بود: «لَقَد قَتَلْتَ كَهْلي وَ أبَرْتَ أهلي و قَطَعْتَ فَرْعي و اجْتَثَثْتَ أصلي؛ فإنْ يَشْفِكَ هذا فَقَدْ اسْتَشْفَيْتَ: تو مهتر