جلوه‏ هاى بلاغت در كلام پيام‏ آور عاشورا، حضرت زينب (س) - صفحه 157

مى‏سازد؛ ولى در شام در مجلس يزيد، چون خواص حضور دارند و همه نسبت به امور آگاه‏اند؛ لحن خطاب فرق مى‏كند و به مفتضح كردن و مأيوس كردن يزيديان مى‏پردازد.

2. سجع‏

سجع در لغت، به معناى بانگ كردن قمرى و كبوتر و يا ناليدن شتر است، و در اصطلاح بديع، سجع عبارت از توافق دو فاصله از نثر بر حرف آخر مى‏باشد. به عبارت ديگر، سجع آن است كه كلمات آخر قرينه‏ها در وزن يا حرف روى يا هر دو موافق باشند؛ در وزن، يعنى در حركات و سكنات، و در حرف روى يعنى آخرين حرف اصلى قافيه‏ها مطابق هم باشند.
سجع بر سه قسم است: 1. متوازى 2. مطرف 3. متوازن. در كلام حضرت زينب(س) هر سه قسم از سجع وجود دارد.
الف) سجع متوازى؛ مانند: خطبه‏اى كه در مجلس يزيد ايراد فرمودند: «ألا إنّها نتيجة خلالِ الكفرِ و ضبّ يجرجر في الصدر لقتلى يوم بدر.» (۹: ج ۴۵، ص ۱۵۷)
ب) سجع مطرّف؛ مانند: خطبه‏اش در بازار كوفه: «فقد بليتم بعارها و منيتم بشنارها.» (همان: ج ۴۵، ص ۱۴۹ و ۱۶۲)
ج) سجع متوازن؛ مانند: خطبه‏اش در مجلس يزيد: «قَد هتكتَ سُتورَهنّ و أبدَيتَ وُجوهَهنّ.» (همان: ج ۴۵، ص ۱۳۳)
زينب اديبه‏اى است كه در بحرانها و با همه دردمنديها، سجع و قافيه سخن را از دست نداد و اديبانه سخن گفتن ملكه او بود. در مجلس ابن‏زياد، خطاب به او عباراتى گفت كه ابن‏زياد از فرط حيرانى، راه مسخرگى در پيش گرفت و گفت او سجّاعه است و به سجع و قافيه، سخن مى‏راند؛ پدرش نيز سخن به سجع مى‏گفت. امّا عبارات بالبداهه زينب - كه در عين حزن و تأثّر بيان مى‏شد - چنين بود: «لَقَد قَتَلْتَ كَهْلي وَ أبَرْتَ أهلي و قَطَعْتَ فَرْعي و اجْتَثَثْتَ أصلي؛ فإنْ يَشْفِكَ هذا فَقَدْ اسْتَشْفَيْتَ: تو مهتر

صفحه از 164